مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد

مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد _ 47

  • شعر مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد _ غزل47 _ ملک الشعرا بهار 

     

    مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد

    این باشد آن نباشد آن باشد این نباشد

     

    با انگبین لبت را سنجیده‌ام مکرر

    شهدی که در لب تست در انگبین نباشد

     

    قومی به فکر مشغول قومی بدین گرفتار

    غافل که آنچه‌جویند درکفر و دین نباشد

     

    در نکتهٔ دهانت هرکس کند گمانی

    تا تو سخن نگویی کس را یقین نباشد

     

    ماه فلک ز حسنت خواهد برد نصیبی

    ورنه همیشه سیرش گرد زمین نباشد

     

    خواهم سایم سر ارادت بر آستانت

    شرمنده‌ام که چیزیم در آستین نباشد

     

    یابد ز دام زلفش صید دلم رهایی

    گر چشم صیدگیرش اندرکمین نباشد

     

    با ترکتاز چشمش نیکو مقاومت کرد

    حقاکه چون دل من حصنی حصین نباشد

     

    گفتم بهار مسکین خواهدگلی ز باغت

    گفتا خزان رسیده است گل بعد ازین نباشد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    دوش که صبح چاک زد صدرهٔ چرخ عنبری – ۲۱۲

    ای دل به صبر کوش که هر چیز بگذرد _ 43

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گفتمش‌هنگام‌وصل است ای بت‌فرخار، گفت‌ _ 32

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد این باشد آن نباشد آن باشد این نباشد با انگبین لبت را سنجیده‌ام مکرر شهدی که در لب تست در انگبین نباشد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «با ترکتاز چشمش نیکو مقاومت کرد حقاکه چون دل من حصنی حصین نباشد گفتم بهار مسکین خواهدگلی ز باغت گفتا خزان رسیده است گل بعد ازین نباشد » از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر مشتاقی و صبوری با هم قرین نباشد ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *