ما را که آوردند – شعر مرگ ماهی احمدرضا احمدی
ما را که آوردند:
بر نیمکتهای علفی نشاندند
مردانی بودیم:
هریک با رنگی…
هریک با رنجی…
مردی بنفش…
مردی قرمز…
مردی اخرایی…
سه مرد
رنگهایی بودند که در هر کاشی هویدا ست
مردان دیگر
از رنگهای کاشی طفره رفته بودند
ما را که آوردند
بر نیمکتهای علف زرد نشاندند
– پاییز بود –
مردانی که از رنگهای کاشی طفره رفته بودند
رفتند
تا گلهای سپید را رنگین کنند
و ندانستند که:
هیچ مردی جایگزین پروانه نخواهد شد.
ما را که آوردند
بر نیمکتهای آبی نشاندند
ماهیها
در بدن ما راه میرفتند
چون تن ما در آب فرو شد
آب را به خود کشید و خوشانید
ماهیان مردند
مرگ ماهیان مرگ ما را راهی کرد
و گزمهی روبرویی
دست بر ماشه برد.
مرا به خانه آوردند
همه چیز در جای خود بود
مردان رنگی در من مرده بودند
رنگی در من فریاد میزد:
«چشمان آبی را پرستار باش»
«و در قاب رویای کودکان بیاویز»
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر روزنامه ی شیشه ای
ما را که آوردند: بر نیمکتهای علفی نشاندند
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ما را که آوردند: بر نیمکتهای علفی نشاندند مردانی بودیم: هریک با رنگی… هریک با رنجی… مردی بنفش… مردی قرمز… مردی اخرایی… سه مرد رنگهایی بودند که در هر کاشی هویدا ست مردان دیگر از رنگهای کاشی طفره رفته بودند» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «مرا به خانه آوردند همه چیز در جای خود بود مردان رنگی در من مرده بودند رنگی در من فریاد میزد: «چشمان آبی را پرستار باش» «و در قاب رویای کودکان بیاویز»» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر مرگ ماهی احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر مرگ ماهی احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023