شعر ما روی بالکن احمدرضا احمدی

ما روی بالکن ایستاده بودیم باران بیداد می کرد

  • شعر ما روی بالکن ایستاده بودیم باران بیداد می کرد احمدرضا احمدی

     

    ما روی بالکن ایستاده بودیم

    باران بیداد می‌کرد

    ما انتهای خیابان را نگاه می‌کردیم

    تنها سخنی که به هم گفتیم

    آه بود و سکوت

    از جمعه‌ی‌ گذشته

    می‌خواستیم

    گلدان‌های شمعدانی را

    از بالکن به اتاق بیآوریم

    ما به انتهای خیابان

    خیره بودیم

    در انتهای خیابان

    دوازده چتر سیاه

    و یک چتر قرمز را می‌دیدیم

    چترها در باران به طرف ما آمدند

    در بالکن ایستاده بودیم

    از رادیو آواز را می‌شنیدم

    همسرم گفت:

    به اتاق برویم

    ما که نمی‌توانیم

    تا آخر عمر باران را

    تماشا کنیم

    یا در باران باشیم.

    سال‌ها بود

    که حرف‌های همسرم را

    باور می‌کردم

    ما به اتاق آمدیم

    همیشه

    همسرم پس از باران

    روی صندلی چوبی می‌نشست

    و بافتنی می‌بافت

    من

    همیشه پس از باران

    به اتاق می‌آمدم

    عکس‌های سیاه و سفید

    کودکی‌ام را

    با گُل‌های شمعدانی صورتی و قرمز

    رنگ می‌کردم.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر یک منظومه ی دیریاب در برف و باران یافت شد

     

    ما روی بالکن ایستاده بودیم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ما روی بالکن ایستاده بودیم باران بیداد می‌کرد ما انتهای خیابان را نگاه می‌کردیم تنها سخنی که به هم گفتیم آه بود و سکوت از جمعه‌ی‌ گذشته می‌خواستیم گلدان‌های شمعدانی را از بالکن به اتاق بیآوریم ما به انتهای خیابان خیره بودیم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «من همیشه پس از باران به اتاق می‌آمدم عکس‌های سیاه و سفید کودکی‌ام را با گُل‌های شمعدانی صورتی و قرمز رنگ می‌کردم.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر ما روی بالکن احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ما روی بالکن احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *