شعر ما در زمستان احمدرضا احمدی

آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم – ما در زمستان

  • آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم – شعر ما در زمستان احمدرضا احمدی

     

    آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم، عشق را

    صیقل ندادیم

    مرواریدها را فراموش کردیم، در زیر برگ‌های یائسه

    پنهان کردیم

    بهار ما را به فراموشی سپرده بود و ما ناگهان

    بدون مقصد به زمستان پرتاب شده بودیم

    زمستانی که عنکبوت‌ها به دور قندیل‌های یخ

    تار تنیده بودند

    ما در زمستان سقوط کرده بودیم بدون:

    کلاه – چتر – پالتو

    این دستان ما خاموش و سرد در زمستان

    به دنبال مأوا و سکوت بودند

    ما نمی‌توانستیم به سراغ دست‌هامان بیاییم

    و آنان را در زمستان پرستاری کنیم

    ما دشمنان را نمی‌شناختیم

    فقط سرما و زمستان را حریف خویش می‌دانستیم

    کسی از میان برف و یخ گفت: صبوری ما

    توانست این سرما و زمستان را

    برای ما رقم بزند. همه با دهان خاموش

    سخنش را با سر تأیید کردیم

    هنوز برف می‌بارید.

     

    به ع.پاشایی.

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود

     

    آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم، عشق را صیقل ندادیم مرواریدها را فراموش کردیم، در زیر برگ‌های یائسه پنهان کردیم بهار ما را به فراموشی سپرده بود و ما ناگهان بدون مقصد به زمستان پرتاب شده بودیم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ما دشمنان را نمی‌شناختیم فقط سرما و زمستان را حریف خویش می‌دانستیم کسی از میان برف و یخ گفت: صبوری ما توانست این سرما و زمستان را برای ما رقم بزند. همه با دهان خاموش سخنش را با سر تأیید کردیم هنوز برف می‌بارید.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر ما در زمستان احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ما در زمستان احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *