عشق-در-دل-ماند-و-یار-از-دست-رفت

عشق در دل ماند و یار از دست رفت – 138

  • دانلود دکلمه صوتی شعر عشق در دل ماند و یار از دست رفت سعدی – غزل 138 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. دوستان دستی که کار از دست رفت. ای عجب گر من رسم در کام دل.

     

    شعر عشق در دل ماند و یار از دست رفت – غزل 138 – سعدی

    عشق در دل ماند و یار از دست رفت

    دوستان دستی که کار از دست رفت

     

    ای عجب گر من رسم در کام دل

    کی رسم چون روزگار از دست رفت

     

    بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

    کاندر این غم هر چهار از دست رفت

     

    عشق و سودا و هوس در سر بماند

    صبر و آرام و قرار از دست رفت

     

    گر من از پای اندرآیم گو درآی

    بهتر از من صد هزار از دست رفت

     

    بیم جان کاین بار خونم می‌خورد

    ور نه این دل چند بار از دست رفت

     

    مرکب سودا جهانیدن چه سود

    چون زمام اختیار از دست رفت

     

    سعدیا با یار عشق آسان بود

    عشق باز اکنون که یار از دست رفت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

     

    عشق در دل ماند و یار از دست رفت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر عشق در دل ماند و یار از دست رفت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

     

    معنی عشق در دل ماند و یار از دست رفت

    عشق در دل ماند و یار از دست رفت دوستان دستی که کار از دست رفت

    دوستی و عشق در دل ماند ، ولی یار راه جدایی گزید و رفت . ای دوستان ، همّتی کنید که کار عاشقی از حد گذشت .

    [ یار از دست رفت = یار از پیش ما رفت و جدا شد / دستی = یاری و کمکی / کار از دست رفتن = کنایه از بی سامان شدن کار ، اختیار از دست رفتن ]

     

    معنی ای عجب گر من رسم در کام دل

    ای عجب گر من رسم در کام دل کی رسم چون روزگار از دست رفت

    شگفتا اگر بتوانم به کار و بار دل و عاشقی دست یابم ، هرگز نمی توانم ، زیرا عمر و روزگار را از دست داده ام و زمانی برای این کار ندارم .

    [ به کار دل رسیدن = مشغول کار دل شدن ، به دل توجّه کردن / از دست رفتن = کنایه از گذشتن و سپری شدن ]

     

    معنی بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

    بخت و رای و زور و زر بودم دریغ کاندر این غم هر چهار از دست رفت

    بخت و اقبالی و اندیشه و ثروت و قدرتی داشتم ، امّا صد حیف که این چهار چیز را در غم عشق از دست دادم .

     

    معنی عشق و سودا و هوس در سر بماند

    عشق و سودا و هوس در سر بماند صبر و آرام و قرار از دست رفت

    مهرورزی و خیال عشق و تمایل به آن در دل ماند و در مقابل ، شکیبایی و آرامش و قرار از دست رفت .

    [ سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود ]

     

    معنی گر من از پای اندرآیم گو درآی

    گر من از پای اندرآیم گو درآی بهتر از من صد هزار از دست رفت

    اگر من در راه عشق از پای درآیم اهمّیّتی ندارد ، زیرا هزاران نفر بهتر از من در این راه از دست رفته اند .

    [ از پا درآمدن = کنایه از افتادن ، بیچاره و درمانده شدن / از دست رفتن = کنایه از مدهوش و بی قرار گشتن ]

     

    معنی بیم جان کاین بار خونم می‌خورد

    بیم جان کاین بار خونم می‌خورد ور نه این دل چند بار از دست رفت

    این بار بیم آن دارم که جانم را بر سر کار عشق گذارم . نگران دل نیستم ، زیرا آن را چند بار از دست داده ام .

    [ خون خوردن = کنایه از غم و اندوه بسیار بردن ، رنج و تعب کشیدن ]

     

    معنی مرکب سودا جهانیدن چه سود

    مرکب سودا جهانیدن چه سود چون زمام اختیار از دست رفت

    چه سود که اسب خیال را به حرکت درآورم ؟ زیرا عنان اختیار را از دست داده ام .

    [ زمام = مهار و عنان / زمام از دست رفتن = کنایه از بی قرار و بی اختیار گشتن ]

     

    معنی سعدیا با یار عشق آسان بود

    سعدیا با یار عشق آسان بود عشق باز اکنون که یار از دست رفت

    ای سعدی ، عشق ورزیدن با یاری که در پیشت حاضر است آسان است . اگر عاشق صادقی ، اینک که یار از دست رفته و غایب است عشق بورز .

    [ باز = از مصدر باختن به معنی بورز ، بپرداز ]

     

     

     

    معنی غزل عشق در دل ماند و یار از دست رفت سعدی چیست؟

    دوستی و عشق در دل ماند ، ولی یار راه جدایی گزید و رفت . ای دوستان ، همّتی کنید که کار عاشقی از حد گذشت .

    [ یار از دست رفت = یار از پیش ما رفت و جدا شد / دستی = یاری و کمکی / کار از دست رفتن = کنایه از بی سامان شدن کار ، اختیار از دست رفتن ]

     

    شعر عشق در دل ماند و یار از دست رفت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *