ای اجیران در آن کشتی – شعر صبح است احمدرضا احمدی
من
-ای اجیران در آن کشتی،
ای ملاحان!-
نه ملاحم
و
نه اجیر.
کشتی را بر دریا دیدهام
کناره را ابر گرفت و خانهی مرا.
خانه را ابر قدیمی میکند
اگر نگویم
خانه را ابر گرفت،
مخاطب را از دست دادهام.
ای بندیان دریایی
ابر خانه را میگیرد.
خانه قدیم میشود
و من پیر میشوم و شما میدانید
که در پیری
من کلام دریاییتان را باز نمیشناسم.
مخاطب در مه گم شد
رنگم، پوستم، خیالم، نژادم با ابر بافته شد-
با ابر که باران داشت سر باریدن داشت.
و در هیاهوی ابر و باد و غوغای ملاحان
و شورش دریای زنجیری
من کسی را شنودم
من نام کسی را به زبان راندم
کسی را باور داشتم
قسمی را باور داشتم
قسم کسی را به آب و کشتی
و نهایت ستارهها را
در روشنای کبریتی میدانستم
که از سرفهی کودکی میافسرد
اینک آبشاری در کلام من
یخ میبندد
و از خاک خانه همسایه، این پارو
صدای دریا را میشناسد
در صدای دریا
از صدای تبر،
درختان در خون من بیدار میشوند.
صبح است.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر من فقط سفیدی اسب را گریستم
من ای اجیران در آن کشتی
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «من -ای اجیران در آن کشتی، ای ملاحان!- نه ملاحم و نه اجیر. کشتی را بر دریا دیدهام کناره را ابر گرفت و خانهی مرا. خانه را ابر قدیمی میکند اگر نگویم خانه را ابر گرفت، مخاطب را از دست دادهام. ای بندیان دریایی ابر خانه را میگیرد.» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «و نهایت ستارهها را در روشنای کبریتی میدانستم که از سرفهی کودکی میافسرد اینک آبشاری در کلام من یخ میبندد و از خاک خانه همسایه، این پارو صدای دریا را میشناسد در صدای دریا از صدای تبر، درختان در خون من بیدار میشوند.
صبح است.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر صبح است احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر صبح است احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023