سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را

سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را _ 6

  • شعر سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را _ غزل6 _ ملک الشعرا بهار 

     

    سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را

    خون مردم‌، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را

     

    ای شکرلب‌، آب چشمم نیک دریابد تو را

    وی قصب‌پوش آتش دل زود درگیرد تو را

     

    ور گریزی زین دو طوفان چون پری بر آسمان

    بر فراز آسمان آه سحر گیرد تو را

     

    باخبر کردم تو را خون ضعیفان را مریز

    زان که خون بی‌گناهان بی‌خبر گیرد تو را

     

    نفرت مردم به مانند سگ درنده است

    گر تو از پیشش گریزی زودتر گیرد تو را

     

    کن حذر زان دم که دست عاشق دلمرده‌ای

    همچو قاتل در میان رهگذر گیرد تو را

     

    ای خدنگ غمزهٔ جانان ز تنهایی منال

    مرغ دل چون جوجه زیر بال و پر گیرد تو را

     

    خاک زیر و رو ندارد پیش عزم عاشقان

    هر کجا باشد بهار آخر به بر گیرد تو را

     

     

    شعر سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را صوتی

    پلیر زیر دکلمه ی صوتی شعر سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را از ملک الشعرا بهار است. این قطعه توسط عندلیب خوانده شده است.

     

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    بررسی ساختار جملات نشاندار در اشعار

    سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری

    کژ خاطران که عین خطا شد صوابشان – ۱۶۹

    سنت عشاق چیست؟ برگ عدم ساختن – ۱۷۲

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را خون مردم‌، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را ای شکرلب‌، آب چشمم نیک دریابد تو را وی قصب‌پوش آتش دل زود درگیرد تو را» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ای خدنگ غمزهٔ جانان ز تنهایی منال مرغ دل چون جوجه زیر بال و پر گیرد تو را خاک زیر و رو ندارد پیش عزم عاشقان هر کجا باشد بهار آخر به بر گیرد تو را» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *