ز البرز بزرگ در شمال ری

ز البرز بزرگ در شمال ری _ فیض شمال

  • شعر ز البرز بزرگ در شمال ری _ فیض شمال _ ملک الشعرا بهار 

     

    ز البرز بزرگ در شمال ری

    هر شب دم دلکش شمال آید

     

    از باد شمال مشکبو هر دم

    جان‌ رقصد و دل‌ به‌ وجد و حال‌آید

     

    وز عطر خوش گل و ریاحینش

    آفات سموم را زوال آید

     

    برفش بگدازد و به شهر اندر

    بس چشمه دلکش زلال آید

     

    امشب ز نسیم‌، سخت خشنودم

    کز سوی شمال بی‌ملال آید

     

    جنبد به جنوب از شمال آسان

    و آزاد به بزم اهل حال آید

     

    در محفل ما هوای جانبخشش

    با روح به فعل وانفعال آید

     

    همراه شمال جانفزا زی ما

    پیوسته قوافل کمال آید

     

    من رشک برم بدو چو از شوخی

    با طرهٔ یار در جدال آید

     

    گاهی صف چپ ازو برآشوبد

    گه درصف راست اختلال آید

     

    آشوب فتد به زلف یار اما

    این فتنه مؤید جمال آید

     

    باری نکنم نهان که سوی ما

    هر فیض که آید ازشمال آید

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    هر که دلارام دید از دلش آرام رفت – غزل 141

    53 – پری‌پیکر نگار پرنیان‌پوش – آغاز عشق فرهاد

    شه شبهه نمود درحق من _ حسب حال

    ای عاشقان ای عاشقان آمد گَهِ وَصل و لِقا – 34

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ز البرز بزرگ در شمال ری

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ز البرز بزرگ در شمال ری هر شب دم دلکش شمال آید از باد شمال مشکبو هر دم جان‌ رقصد و دل‌ به‌ وجد و حال‌آید» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «آشوب فتد به زلف یار اما این فتنه مؤید جمال آید باری نکنم نهان که سوی ما هر فیض که آید ازشمال آید» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر فیض شمال ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر فیض شمال ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *