شعر زان همه امّیدها که بودم در دل ایرج میرزا

زان همه امّیدها که بودم در دل

  • شعر زان همه امّیدها که بودم در دل ایرج میرزا 

    شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

     

    زان همه امّیدها که بودم در دل

    نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل

     

    گفتم هرگز فرامُشم ننماید

    آن کو هرگز فرامُشش نکند دل

     

    بود گُمانم که چون امیر ز تبریز

    رفت به بختِ سعید و دولت مقبل

     

    چامه چو بفرستمش به نامه‌ای از من

    یاد کند آن امیر نیک خصایل

     

    لیک دو سه بار زی امیر نمودم

    چند قصاید گسیل و چند رسایل

     

    تا حال از درگهِ امیر نگشته است

    بهرِ مباهاتِ من جوابی واصل

     

    صدرِ اجل زنده باد و باد هم او را

    ز آهن و پولاد مر عروق و مفاصل

     

    مرد همی صدرِ شاعران پدرِ من

    یک دو سه مه پیش از این به ناخوشیِ سل

     

    افسرد آن بوستانِ فضل و معانی

    پژمرد آن گُلسِتانِ فهم و فضایل

     

    معدنِ فضل و کمال بودی و لاشک

    معدن در زیرِ خاک دارد منزل

     

    بعدِ پدر از کرم مرا پدری کرد

    حضرتِ قائم مقام سَیّدِ باذل

     

    سبطِ پِیَمبَر بود به دورۀ خسرو

    همچو پِیَمبَر به دورِ کِسریِ عادل

     

    ایدون قائم مقام دارد با من

    آنچه به من لطف داشتی تو اوایل

     

    از پیِ صد هزار مَحمِل بندند

    چون تو ز شهری همی ببندی مَحمِل

     

    یاد چو از محملِ تو آرم ایدون

    سر کنم افغان و ناله همچو جَلاجِل

     

    وه که چه خالی شد از تو باغی چونانک

    غیرتِ کشمیر بود و حسرتِ بابِل

     

    هر سو کایدر قدم گذاری در باغ

    ناله کنند از جداییِ تو عَنادِل

     

    چون گذرم اوفتد به باغِ تو ایدون

    گیرم چون لاله داغ هَجرِ تو بر دل

     

    نوحه سرایم بر او چنانچه بر اَطلال

    نوحه سرایی نماید اَعشیِ باهِل

     

    هر سو گردم اَیا مَنازِل سَلمی

    گویم و گریم چنان که آرَم و ابِل

     

    گرچه رود از دل آنچه رفت زدیده

    رفتی از دیده و نرفتی از دل

     

    جای تو اندر دل است و دل به برِ ما

    گو که بود صد هزار عالی و سافل

     

    «پرده نباشد میان عاشق و معشوق

    سدّ سکنر نه حاجب است و نه حایل»

     

    خودتو نمایی نظر به هر چه نماییم

    دیده و دل بس که بر تو آمده مایل

     

    نوفل گر بازداشت مجنون از عشق

    مجنون گردد کنون ز عشق تو نوفل

     

    یادِ تو اندر روان عارف و عامی

    نام تو اندر زبانِ عالم و جاهل

     

    تا نشود نامِ فضل زایل از دهر

    نام تو از دهر می نگردد زایِل

     

    باللّه صدق است اگر بگویم بر من

    مرگ پدر سهل بود و هَجرِ تو مشکل

     

    کاش که بارِ دگر نصیبِ من افتد

    تا که ببینم مر آن خجسته شَمایل

     

    مطالب بیشتر در:

    ایرج میرزا

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    زان همه امّیدها که بودم در دل

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «زان همه امّیدها که بودم در دل نیست کنون غیرِ ناامیدی حاصل گفتم هرگز فرامُشم ننماید آن کو هرگز فرامُشش نکند دل» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «باللّه صدق است اگر بگویم بر من مرگ پدر سهل بود و هَجرِ تو مشکل کاش که بارِ دگر نصیبِ من افتد تا که ببینم مر آن خجسته شَمایل» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام ایرج میرزا

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *