دل از تطاول زلف نگار جان نبرد

دل از تطاول زلف نگار جان نبرد _ 42

  • شعر دل از تطاول زلف نگار جان نبرد _ غزل42 _ ملک الشعرا بهار 

     

    دل از تطاول زلف نگار جان نبرد

    چو مارگیر کز آسیب مار جان نبرد

     

    به‌ صیدگاه دل‌ آن زلف خم به‌خم دامیست

    که از علایق او یک شکار جان نبرد

     

    دلا تجاهل عارف گزین که صاحب ذوق

    محقق است کزین روزگار جان نبرد

     

    بدان تبختر شاهانه گرگشاید رخ

    پیاده‌ایست کز او یک سوار جان نبرد

     

    سلاح عاشقی افتادگیست ورنه کسی

    به پهلوانی ازین کار زار جان نبرد

     

    به رهنمایی سیمرغ بست باید دل

    وگرنه رستم از اسفندیار جان نبرد

     

    سلامت ارطلبی کفرگوی و رندی کن

    که زهد و تقوی از این گیرودار جان نبرد

     

    بگو به ساقی مجلس به باده افیون ریز

    وگرنه هیچ کس از این خمار جان نبرد

     

    بر اهل فضل جهان سردگونه شد دانم

    کزین خزان فضیلت بهار جان نبرد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    عشق و نفرت فردی و اجتماعی در آثار

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی – ۲۱۷

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را _ 3

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    دل از تطاول زلف نگار جان نبرد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دل از تطاول زلف نگار جان نبرد چو مارگیر کز آسیب مار جان نبرد به‌ صیدگاه دل‌ آن زلف خم به‌خم دامیست که از علایق او یک شکار جان نبرد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بگو به ساقی مجلس به باده افیون ریز وگرنه هیچ کس از این خمار جان نبرد بر اهل فضل جهان سردگونه شد دانم کزین خزان فضیلت بهار جان نبرد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر دل از تطاول زلف نگار جان نبرد ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر دل از تطاول زلف نگار جان نبرد ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *