در صف بستان نسیم گشت مهندس

در صف بستان نسیم گشت مهندس

  • شعر در صف بستان نسیم گشت مهندس _ ادیب الممالک 

     

    در صف بستان نسیم گشت مهندس

    شمع برافروخت از شکوفه بمجلس

     

    راغ پر از نافه شد ز طره سنبل

    باغ پر از فتنه شد ز دیده نرگس

     

    آن چو نگاری فکنده طره مفتول

    وین چو غزالی گشوده دیده ناعس

     

    در صف بستان نبشت لاله «نعمان »

    «منذر» دی را صحیفه «متلمس »

     

    شاخ سمن کز لباس شد «متجرد»

    «مآء سمآء» بر تنش کشیده ملابس

     

    مهر ازان پس که شد بدلو چو «یوسف »

    در شکم حوت جا گرفت چو یونس

     

    در حمل اکنون ز روی شوق بگسترد

    مسند شاهنشهی بصفه مجلس

     

    سهم دی از ناوک سنان بهاران

    همچو کمان گشت و رسم سرما دارس

     

    گوئی سهم بن برده بود و فدا شد

    از دم تیغ کژ سنان مخیس

     

    جنگ دی و فروردین نیافته کفشیر

    گرچه همیبافت حرب غبری و داحس

     

    باغ دگر باره شد چو خواجه منعم

    زان پس کز غارت خزان بد مفلس

     

    آمده آن ارغوان بسان مریضی

    گشته گرفتار درد و علت نقرس

     

    بر زبر شاخ گر به بید چو بر بام

    شیخان پیچیده بر بخویش طیالس

     

    برگ سمن چون قرآن و کبک مفسر

    لاله کتاب آمد و هزار مدرس

     

    گل چو یکی راکب است و گلبن مرکوب

    باد فرس وارو ابر آمده فارس

     

    صحرا بهتر شد از جمال عوانی

    بستان خوشتر شد از حجال عرائس

     

    بلبل شیدا ببوستان متذکر

    لاله لالا ز دوستان متجسس

     

    مرغ دگر باره شد بباغ تو گوئی

    باز شد اندر سکندریه مقوقس

     

    باغ منزه شد از نزول حوادث

    چون دل فرزانه از هجوم هوا جس

     

    گوئی امروز نوبتی است که در خاک

    زاده شهی کو بچرخ حافظ و حارس

     

    حضرت مهدی همی بزاد ز هادی

    حی العالم هیم دمید ز نرجس

     

    چارده ماهی بصبح پانزدهم زاد

    تا ببرد تیرگی ز لیله دامس

     

    آخر ایام بیض گشت هویدا

    ما حی «درع » و «ظلم » چراغ حنادس

     

    حضرت صاحب زمان که در بر گاهش

    گردن ناکس همیشه بادا ناکس

     

    غوث الاعظم که از مهابت سهمش

    سهم حوادث همی شود منقوس

     

    نوبت یاری دوست قاسط باسط

    درگه تدمیر خصم اشوس عابس

     

    خواهی دیدن پی رواج شرایع

    خواهی دید پس از بنای مدارس

     

    کسر نواقیس کرد و نفی رهابین

    هدم نواویس کرد و رسم کنایس

     

    خصم خدا را خصیم باشد و قاصم

    اهل هدا را انیس گردد و مونس

     

    پاک کند ار سراج حق خط شبهت

    دور کند از درون خلق و ساوس

     

    می نگذارد درون مرتع گیتی

    گرگ بجلد غنم شود متلبس

     

    می نهلد در طریق شرع بمانند

    این همه مردم مخالف و متشاکس

     

    کارد شاخ عطا به باغ و بصحرا

    برد بیخ خطا ز رطب و ز یابس

     

    سازد آرامگاه اول و ثانی

    در صف تابوت نرد سابع و سادس

     

    ای تو در ناب و مردمان همه خاشاک

    ای تو زر سرخ و جمله پادشهان مس

     

    کوی تو را من حریم یزدان دانم

    نه صف بیت الحرام و بیت المقدس

     

    بن حجر ار شبهه در حیات تو سازد

    نی عجب از آن پلید ای شه کیس

     

    شبهه مر او را باصل خویش همی شد

    گفته او با نژاد اوست مقایس

     

    نور خدا کی رسد بدیده اعمی

    هر که نه مؤمن کجا شود متفرس

     

    همچو نبی انشقاق بدر نتاند

    گرچه بصورت شبیه وی شده کابس

     

    شاها سلطان ما مظفردین شه

    جامه شرع ترا بتن شده لابس

     

    نصرت و یاری کنش که دارد بر پای

    پایه قصری که جد تواست مؤسس

     

    برکند از بیخ خانواده اعیاص

    تیره کند آب دودمان عنابس

     

    با دم تیغ برنده سازد ترویج

    دین عرب را درون خطه فارس

     

    بحث معانی همی کند به مجامع

    نشر فضائل همی کند به مجالس

     

    این شه والا اگرچه گشته بگیتی

    بر زبر تخت پادشاهی جالس

     

    خاک ره پاک خمسه النجباء شد

    ویژه که باشد غلام خسرو خامس

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    چون مرغ دلت پرید ناگه تو که‌ ای؟ – ۳۱۱

    زعفران و ترنج و خون

    برادران بجهان اعتمادکی شاید

    راستی که در دوره تیره و تاری زندگی می‌کنم – آهای آیندگان

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    در صف بستان نسیم گشت مهندس

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «در صف بستان نسیم گشت مهندس شمع برافروخت از شکوفه بمجلس راغ پر از نافه شد ز طره سنبل باغ پر از فتنه شد ز دیده نرگس» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «این شه والا اگرچه گشته بگیتی بر زبر تخت پادشاهی جالس خاک ره پاک خمسه النجباء شد ویژه که باشد غلام خسرو خامس» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در صف بستان نسیم گشت مهندس ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در صف بستان نسیم گشت مهندس ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *