دیروز: در صدای کبوتران پنهان شدن – شعر در صدای کبوتران احمدرضا احمدی
دیروز:
در صدای کبوتران پنهان شدن
رنگهای غروب را در مرداب انکار کردن
لحظهای که شیر در فنجان سرد شد
شامی که خام بود و ما از ناچاری تناول کردیم
امروز:
دستانم در صدای کبوتران جوان شدند
دشنه را برداشتم به آینه سپردم
آینه دشنهای خون آلودی را به من پس
داد
میدویدم
در مه نقشی از من بر دیوار حک شده بود
اواخر تابستان را فقط به یاد داشتم پس همهی
این عمر به هدر رفت
باغچه آب میخواست
خانه در خشکسالی دست و پا میزد
علفهای زرد و مندرس میخواستند
ما را تسلی دهند ما نه علفها را باور
داشتیم نه سیاهی شب را باور داشتیم
امّا
این شکوفهی گیلاس بر شاخه دلپذیر
بود و تسلی بود
شکوفه را بر سینه دوختم
کنار آینه رفتم
در آینه نگاه کردم
شکوفهی گیلاس در قلبم گیلاس شده بود
میخواستم
گیلاس را از آینه بچینم
آینه عمیق شد
گیلاس در عمق آینه
گم شد.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود
دیروز در صدای کبوتران پنهان شدن
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دیروز: در صدای کبوتران پنهان شدن رنگهای غروب را در مرداب انکار کردن لحظهای که شیر در فنجان سرد شد شامی که خام بود و ما از ناچاری تناول کردیم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «این شکوفهی گیلاس بر شاخه دلپذیر بود و تسلی بود شکوفه را بر سینه دوختم کنار آینه رفتم در آینه نگاه کردم شکوفهی گیلاس در قلبم گیلاس شده بود میخواستم گیلاس را از آینه بچینم آینه عمیق شد گیلاس در عمق آینه گم شد.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر در صدای کبوتران احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر در صدای کبوتران احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023