دریغا که بگذشت عهد جوانی

دریغا که بگذشت عهد جوانی

  • شعر دریغا که بگذشت عهد جوانی ملک الشعرا بهار 

    تاریخچه انقلاب مشروطه

     

    دریغا که بگذشت عهد جوانی

    درآمد ز در پیری و ناتوانی

     

    جوانی به راه وطن دادم از کف

    دریغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی

     

    وگر بازگردد وطن بار دیگر

    نیارد جوانی به ما ارمغانی

     

    دو ده ساله بودم که آشفت ایران

    برآمد ز ری بانگ عالی و دانی

     

    به مشروطه بر پیشوایان شیعه

    بدادند فتوی و گشتند بانی

     

    دو سال دگر انقلابی بپا شد

    که شه عهد بشکست در ملکرانی

     

    سپس فتنه نو شد به هنگام‌ شوستر

    کجا بد تزار اندر آن فتنه‌بانی

     

    سه سال دگر جنگ بین‌الملل زد

    شرار از اقاصی جهان تا ادانی

     

    ببود آن محن تا به شش سال قائم

    جهان گشته ویران و مخلوق فانی

     

    تبه گشت آداب و گم شد فضایل

    کهن شد اصول و نگون شد مبانی

     

    غمی گشت ایران که دشمن درآمد

    ز هر سو درین کشور باستانی

     

    بپا خاست ستار و گردش جوانان

    ز ارانی و آذر آبادگانی

     

    به ستارخان حمله‌ور شد شه‌، اما

    بر او چیره شد جیش ستارخانی

     

    بهم یار گشتند مردان کشور

    خراسانی وگیلی و اصفهانی

     

    ز ناگه به هرسو غریوی برآمد

    ز نیریزی و لاری و بهبهانی

     

    دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد

    به تنبیه شه کرده با هم تبانی

     

    برآن پیشوا یپرم و نصر دولت‌

    بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی‌

     

    دلیران و آزادمردان گیتی

    زگرجی و ارانی و ایروانی

     

    شده همعنان با جوانان ایران

    همه‌دست‌شسته ز جان و جوانی

     

    پی‌دفع این‌هر دو لشگر برون شد

    ز ری لشگر شاه خونریز جانی

     

    سلام چطوری

    به سرباز سیلاخوری همعنانی

     

    ز خون وطن‌دوستان مست یکسر

    چو میخواره از بادهٔ ارغوانی

     

    به بادامک اندر فتادند برهم

    ز خون‌، دشت در گشته حمراء‌قانی‌

     

    یکی جسته رزم از پی سود کشور

    دگر جسته رزم از پی بیستگانی‌

     

    یکی‌ را به سر کبر و دل پر معونت

    یکی‌ را به‌سر عشق‌‌ و دل بر معانی

     

    یکی در ره منفعت گشته کشته

    دگر در ره مملکت گشته فانی

     

    یکی‌ را به کف ساز و برگی مکمل

    ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی

     

    ولی این‌ دگر را نه برگ و نه سازی

    جز امید اصلاح و دیگر امانی

     

    یکی دور زد بخشی‌ از جیش ملی

    کش‌ آمد به کف‌ شهر از آن قهرمانی

     

    تهی کرد قزاق ازین دور، میدان

    که آمد به سر دورش از ناتوانی

     

    ببستند سنگر به هرکوی و برزن

    دم توپشان کرده آتش‌فشانی

     

    ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد

    چو تیر تهمتن ز درع کشانی

     

    به پیرامن مجلس و مسجد آنگه

    مصافی‌قوی رفت چونان که دانی

     

    ری آمد به چنگ دلیران کجا بود

    از آزاد مردانشان پشتبانی

     

    وزان‌پس‌به‌مجلس نشستند و آمد

    ز مردم بر ایشان درود وتهانی

     

    چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد

    به زرگنده از قصر صاحبقرانی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    پشت مرا کرد ز غم چنبری – شکایت

    چندان بنالم ناله‌ها چندان برآرم رنگ‌ها – 22

    خمار انتظار – شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم

    تطبیق جاندارانگاری حیوانی و انسانی در اشعار

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    دریغا که بگذشت عهد جوانی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دریغا که بگذشت عهد جوانی درآمد ز در پیری و ناتوانی جوانی به راه وطن دادم از کف دریغا وطن‌رفت‌و طی‌شد جوانی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وزان‌پس‌به‌مجلس نشستند و آمد ز مردم بر ایشان درود وتهانی چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد به زرگنده از قصر صاحبقرانی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر تاریخچه انقلاب مشروطه ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تاریخچه انقلاب مشروطه ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *