خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید _ 35

  • شعر خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید _ غزل35 _ ملک الشعرا بهار 

     

    خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

    وان راز نهانی را از پرده براندازند

     

    این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست

    شایان تماشا را طرح دگر اندازید

     

    ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد

    عشقی نو و فکری نو اندر بشر اندازید

     

    تا عشق دگرگونی پیدا شود اندر دل

    آن زلف چلیپا را در یکدگر اندازید

     

    تا یار که‌را خواهد تا عشق که‌را شاید

    خود را و حریفان را اندر خطر اندازید

     

    تا عامه شود بیدار تا خاصه شود هشیار

    اسرار حقیقت را در رهگذر اندازید

     

    تا حق‌طلبان گردند از دربدری آزاد

    شیخان ریایی را از در بدر اندازید

     

    این محنت بی‌دردی دردی دگرست آری

    گر دست‌ دهد خود را در دردسر اندازید

     

    گر عقل زند لافی دشنام دهید او را

    وانجا که جنون آید پیشش سپر اندازید

     

    یک شعله برافروزید از آه دل سوزان

    وانگه چو بهار آتش در خشک و تر اندازید

     

     

    شعر خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید صوتی

    پلیر زیر دکلمه ی صوتی شعر خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید از ملک الشعرا بهار است. این قطعه توسط عندلیب خوانده شده است.

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    عشق و نفرت فردی و اجتماعی در آثار

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی – ۲۱۷

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را _ 3

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید وان راز نهانی را از پرده براندازند این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست شایان تماشا را طرح دگر اندازید» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گر عقل زند لافی دشنام دهید او را وانجا که جنون آید پیشش سپر اندازید یک شعله برافروزید از آه دل سوزان وانگه چو بهار آتش در خشک و تر اندازید» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *