شعر خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر _ ادیب الممالک
خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر
باختر گشته ز نو مطلع مهر خاور
ابر و باد ار نبود توسن فرخ پی شه
از چه پیماید کوه و کند از بحرگذر
ورنه شمس و قمرست اینملک چرخ سریر
از چه رو گرد زمین گردد چون شمس و قمر
ورنه اسکندر شرق است شهنشاه جهان
گرد آفاق چرا گردد چون اسکندر
شاه ما را ملکان نیک پذیرند ازان
که فراگیرند از حکمتش آداب و سیر
شاه ما عاقله دور زمان است و زمان
تربیت یابد از آن شاه معالی گستر
چون ملک عزم سفر کرد کلید در ملک
داد در دست ملک زاده فرخنده گهر
پادشه زاده پیروز جوانبخت سعید
شه محمدعلی آن درخور دیهیم و کمر
شاه اندر کف وی داده مقالید امور
که کند کار جهان راست بنیروی هنر
خوبکرد الحق زیرا که کسی چون فرزند
نیست در گیتی غمخوار و هواخواه پدر
ویژه این پور گرامی که میان پسران
آنچنان است که اندر همه اعضا سر
گرچه اولاد شهنشه همه اعضای ویند
هیچ عضوی را با سر نتوان شد همسر
این ملکزاده بنامیزد مانند سر است
که بود مرکز هوش و خرد و سمع و بصر
او دل و مغز و جگر باشد و دیگر اعضا
همه هستند بفرمان دل و مغز و جگر
در فلک ثابت و سیار فزون است ولی
همچو خورشید فروزان نبود یک اختر
هنر شه ز ولیعهد پدید است آری
هنر تیغ پدیدار بود از جوهر
ایکه بخشیدت یزدان پی آسایش خلق
دو کف عقده گشایی و دو لب جان پرور
نایب شاه توئی باخبر از راه توئی
مرد آگاه توئی بر تو عیان است خبر
نشود چشم تو مخمور ز صهبای هوس
نه شود قلب تو مجروح ز شمشیر نظر
سخن بهتان هرگز نبرد سوی تو راه
جادوی دیوان هرگز نکند در تو اثر
چشم بینا دل دانا لب گویا داری
راستی تو همه جانی و جهان چون پیکر
دانم افرشته نه ای لیک از آنم بشگفت
که سرشت تو بود پاکتر از جنس بشر
تا بود کشور جم قاعده ملک عجم
تا بود دست مظفرشه مفتاح ظفر
آسمان نازد بر ماه و زمین بر رخ تو
تو بدیهیم شه و شه بعطای داور
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید
کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او – ۲۸۸
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر باختر گشته ز نو مطلع مهر خاور ابر و باد ار نبود توسن فرخ پی شه از چه پیماید کوه و کند از بحرگذر» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «تا بود کشور جم قاعده ملک عجم تا بود دست مظفرشه مفتاح ظفر آسمان نازد بر ماه و زمین بر رخ تو تو بدیهیم شه و شه بعطای داور» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024