شعر تلخ چون باده دلپذیر چو غم هوشنگ ابتهاج

رفت آن یار و داغ صد افسوس – تلخ چون باده دلپذیر چو غم

  • رفت آن یار و داغ صد افسوس – شعر تلخ چون باده دلپذیر چو غم هوشنگ ابتهاج

     

    رفت آن یار و داغ صد افسوس
    بر دل داغدار یار گذاشت

    ما سپس ماندگان قافله ایم
    او به منزل رسید و بار گذشات

    در جوانی کنار هم بودیم
    چون جوانی مرا کنار گذاشت

    تن به میخانه برد و مست افتاد
    جان هوشیار در خمار گذاشت

    پی تیشه زدن به ریشه ی خویش
    دست در دست روزگار گذاشت

    آنچه دشمت نکرد با خود کرد
    جان مفرسود و تن نزار گذاشت

    او به پایان راه خویش رسید
    همرهان را در انتظار گذاشت

    نام امید داشت، اما گام
    در ره نا امیدوار گذاشت

    مست هشیار بود و رندانه
    دست بر مست و هوشیار گذاشت

    ره نجست از حصار شب بیرون
    آتشی در شب حصار گذاشت

    خاتمی ساخت شاهکار و در او
    لعلی از جان خویش کار گذاشت

    قدحی پر ز خون دیده و دل
    پیش مستان غمگسار گذاشت

    تلخ چون باده دلپذیر چو غم
    طرفه شعری به یادگار گذاشت

    با قیامت غم از خزانش نیست
    آن که این باغ پر بهار گذاشت

    پیش فریاد او جهان کر بود
    او در این گوش گوشوار گذاشت

    بر رخ روزگار خشک اندیش
    سیلی از شعر آبدار گذاشت

    بگذر از نیک و بد که نیک بد است
    آن که بر نیک و بد شمار گذاشت

    بر بد و نیک کار و بار جهان
    نتوان هیچ اعتبار گذاشت

    کی سواری ازین کریوه گذاشت
    که نه بر خاطری غبار گذاشت

    سینه ی سایه بین که داغ امید
    بر سر داغ شهریار گذاشت

    اشک خونین من ازین ره دور
    گل سرخی بر آن مزار گذاشت

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما حافظ – غزل دهم 10

    اشتراکات ساختاری در شعر نیما و چند شاعر معاصر

    شعر داروگ نیما یوشیج

    شعر سمت خیال دوست سهراب سپهری

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    هان! هلا! آی!

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر سیاه مشق

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    رفت آن یار و داغ صد افسوس

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «رفت آن یار و داغ صد افسوس بر دل داغدار یار گذاشت ما سپس ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار گذشات در جوانی کنار هم بودیم چون جوانی مرا کنار گذاشت تن به میخانه برد و مست افتاد جان هوشیار در خمار گذاشت» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «کی سواری ازین کریوه گذاشت که نه بر خاطری غبار گذاشت سینه ی سایه بین که داغ امید بر سر داغ شهریار گذاشت اشک خونین من ازین ره دور گل سرخی بر آن مزار گذاشت» از چه بیت هاییاستفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر تلخ چون باده دلپذیر چو غم هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تلخ چون باده دلپذیر چو غم هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *