تا-بود-بار-غمت-بر-دل-بی‌هوش-مرا

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا – 16

  • دانلود دکلمه صوتی شعر تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سعدی – غزل 16 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر.

    شعر تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا – غزل 16 – سعدی

     

    تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

    سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

     

    نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

    تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

     

    شربتی تلختر از زهر فراقت باید

    تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

     

    هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

    روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

     

    بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

    به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا

     

    سعدی اندر کف جلاد غمت می‌گوید

    بنده‌ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، محسن رحمتیان، محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    دانلود آهنگ بعد ما شروین حاجی پور

     

    معنی تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

    تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

    تا غم تو به سان باری بر دل بی قرار و شیفتۀ من سنگینی می کند، سوزِ عشق تو جگر مرا از جوش نمی اندازد.

    [هوش= خرد ، آگاهی، روح / بی هوش= از خود بی خود، دیوانه، مدهوش (لغت نامه) / در این بیت غم به بار تشبیه شده است].

     

    معنی نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

    نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

    تا زمانی که تصویری از آن زلف و بناگوش در ذهنم باقی است، به یادِ گل و سنبل نمی افتم.

    [گل= گل سرخ / سنبل= در لغت به معنی خوشۀ جو ، گندم و مانند آ ن است و نیز نام گیاهی است از تیرۀ سوسنی ها با جام و کاسۀ رنگین و دارای گل های بنفش خوشه ای. چون زود گل می دهد و گلش زیبا، خوش رنگ و خوشبوست، مرد توجه است و جزو گیاهان مرغوب زینتی است. برگ های سنبل دراز و نوک تیز است و گل های آن به شکل خوشه های بلند، به هم فشرده، معطر و به رنگ های قرمز، آبی، ارغوانی، سفید و زرد است. شاعران زلف معشوق را به سنبل و خطّ یار را به سنبلِ تر تشبیه کرده اند. ( گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی ) / خاطر= فکر و اندیشه، دل / بناگوش= نرمه و پسِ گوش عذار و صورت].

     

    معنی شربتی تلختر از زهر فراقت باید

    شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

    برای آنکه بتوانم لذّتِ وصلِ تو را از خاطرم ببرم ، نوشیدنی ای تلخ تر از فراقِ چون زهرت باید به کام رسد. یعنی زهرِ فراقت موجب نمی شود که تو را فراموش کنم.

    [شربت= در عربی به معنی مقداری از نوشیدنی که به یک بار نوشیده شود و در زبان فارسی به معنی آب میوه و عصارۀ آنکه با قند، شکر یا عسل پخته و قوام آورده باشند / فراموش کند= از یاد ببرد، از خاطر بزداید / در این بیت فراق به زهر تشبیه شده است].

     

    معنی هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

    هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

    اگر هیچ روزی نتوانم تو را در آغوش گیرم، مانعی ندارد. زیرا شب ها با غم تو سر بر بالین می نهم.

     

    معنی بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

    بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا

    بی دهان تو که سرچشمۀ نوش است، اگر صد کاسۀ عسل به من بدهند. سوگند به دهانت که آن عسل ها که آن عسل ها در نظرِ من زهری کشنده خواهد بود.

    [قدح= جام و پیالۀ شراب / نوش= شهد و عسل، هر چیز شیرین / به دهان تو= قسم به دهان تو].

     

    معنی سعدی اندر کف جلاد غمت می‌گوید

    سعدی اندر کف جلاد غمت می‌گوید بنده‌ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا

    سعدی که در دستِ جلادِ غم تو اسیر است، می گوید: من بندۀ توام. بنده ات را بکش. اما او را به دیگری مفروش.

    در این بیت غم به جلاد تشبیه شده است.

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سعدی

    شایق میگوید:

    با سلام خلاصه این غزل اینست که می فرماید از زمانی که ترا دیدم و با تو هم اغوش شدم دیگر محال است ترا ولذت ان وصل را فراموش کنم و اگر هزاران نوش به من بدهند یعنی اگر دنیا و عقبی را یکجا به من بدهند انرا با تو عوض نمی کنم بنابراین از تو میخواهم که همچنان به بندگی مرا فبول کنی و از درت نرانی حافظ نیز در این رابطه می فرماید به ولای تو که اگر بنده خویشم خوانی ز سر خواجگی کون و مکان بر خیزم.

     

     

    معنی تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سعدی چیست؟

    تا غم تو به سان باری بر دل بی قرار و شیفتۀ من سنگینی می کند، سوزِ عشق تو جگر مرا از جوش نمی اندازد.

    [هوش= خرد ، آگاهی، روح / بی هوش= از خود بی خود، دیوانه، مدهوش (لغت نامه) / در این بیت غم به بار تشبیه شده است].

     

    شعر تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *