شعر بیت الغزل هوشنگ ابتهاج

این عشق، چه عشق است؟ ندانیم که چون است – بیت الغزل

  • این عشق، چه عشق است؟ ندانیم که چون است – شعر بیت الغزل هوشنگ ابتهاج

     

    این عشق، چه عشق است؟ ندانیم که چون است
    عقل است و جنون است و نه عقل و نه جنون است

    فرزانه چه دریابد و دیوانه چه داند؟
    از مستی این باده که هروز فزون است

    ماهی ست نهان بر سر این بحر پریشان
    کاین موج سر آسیمه بلند است و نگون است

    حالی و خیالی ست که بر عقل نهد بند
    این طرفه چه آهوست کزو شیر زبون است؟

    آن تیغ کجا بود که ناگه رگجان زد؟
    پنهان نتوان داشت که اینجا همه خون است

    با مطلع ابروی تو هوش از سر من رفت
    پیداست که بیت الغزل چشم تو چون است

    با زلف تو کارم به کجا می کشد آخر؟
    حالی که ز دستم سر این رشته برون است

    سایه! سخن از نازکی و خوش بدنی نیست
    او خود همه جان است که در جامه درون است

    برخیز به شیدایی و در زلف وی آویز
    آن بخت که می خواستی از وقت، کنون است

    با خلعت خاکی طلبی طلعت خورشید
    رخساره بر افروز که او آینه گون است

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    نمونه ای از تاثیر ادبیات آلمان بر ادبیات معاصر ایران

    شعر پانزده سال گذشت نیما یوشیج

    شعر رهگذر فروغ فرخزاد

    شعری از محمد سعید میرزایی

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر سیاه مشق

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    این عشق چه عشق است ندانیم که چون است

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «این عشق، چه عشق است؟ ندانیم که چون است عقل است و جنون است و نه عقل و نه جنون است فرزانه چه دریابد و دیوانه چه داند؟ از مستی این باده که هروز فزون است ماهی ست نهان بر سر این بحر پریشان کاین موج سر آسیمه بلند است و نگون است» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «برخیز به شیدایی و در زلف وی آویز آن بخت که می خواستی از وقت، کنون است با خلعت خاکی طلبی طلعت خورشید رخساره بر افروز که او آینه گون است» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر بیت الغزل هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر بیت الغزل هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *