شعر بگشود باغبان در فردوس در چمن _ ادیب الممالک
بگشود باغبان در فردوس در چمن
کردند بلبلان همه در باغ انجمن
باد صبا شقایق و گل را همی فشاند
گه مشک سده گاه زر خرده در دهن
گفتی بفرودین سوی بستان سپیده دم
آورده کاروان ختا نافه ختن
بگشود چین و پرده بیکسو فکند باد
از گیسوی بنفشه و از چهره سمن
بر شاخ تر شکوفه بادام در کشید
چندین هزار گوهر غلطان بیک رسن
گلهای رنگ رنگ بران برگهای سبز
افتاده از ردیف و پراکنده چون پرن
گفتی درون پیرهن سبز دلبری
بگشود تکمه گهر از چاک پیرهن
بسته رده بباغ درخشان ز هر کنار
چون در پرند سبز عروسان سیمتن
در جوی سنگ ریزه تو گوئی کند نیاز
بر آنگسسته گوهر و لعل و در عدن
دیبای سرخ در بر گلنار و ارغوان
دیهیم سبز بر سر شمشاد و نارون
ناژو گرفته نیزه بکف چون سپندیار
قوس و قزح گشاده کمان همچو تهمتن
اخگر فشانده برق بهر بام بامداد
اندر فکنده رعد بهر بوم بومهن
ز آسیب آن نهیب خورد شیر و اژدها
از بیم این فراز کند پیل و کرگدن
صقلاب و ژرمن است تو گوئی بیکدگر
اعلان حرب داده هویدا و در علن
سلطان فرودین پی تاراج ملک دی
لشکر کشد بدشت و زند خیمه در چمن
چون سرکشان غرب که هنگام طعن و ضرب
پوشنده جای اسلحه بر غازیان کفن
برهم زنند منزل و مأوای یکدیگر
ویران کنند خیمه و خرگاه خویشتن
رعنا غزالها همه در چرم شیر نر
زیبا فرشتگان همه در جلد اهرمن
طیاره ها چو رعد خروشان فراز تل
عراده ها چو برق شتابنده در دمن
قومی کشند باده و جمعی خورند خون
خلقی بمرغزار و گروهی بمرغزن
جای زهور زهر بروید ز شاخار
جای گل و شکوفه دمد از شجر شجن
دنیا خراب شد پی آزادی نفوس
دریا سراب شد پی آبادی وطن
بانگی دگر برآید ازین طشت نیلگون
نقشی دگر نماید ازین اطلس کهن
غواصه شان در آب چو تابوت موسوی
طیاره شان بکوه چو فرهاد کوهکن
یا ویلتا که جمله کرند از جوان و پیر
واحسرتا که یکسره کورند مرد و زن
خصمند با وفاق و رفیقند با نفاق
فردند از شرایع و دورند از سنن
سودای جنگ در سرشان بوده سودمند
دیبای دین ز شوخیشان گشته شوخگن
برخوان حدیث مردم گیتی ازین ورق
گر خوانده ای حکایت کاشان و سنگزن
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
خاقانی اگر بسیج رفتن داری – ۲۳۲
به کجا ؟ به عشق – زندگی را چه معنایی است
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
بگشود باغبان در فردوس در چمن
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بگشود باغبان در فردوس در چمن کردند بلبلان همه در باغ انجمن باد صبا شقایق و گل را همی فشاند گه مشک سده گاه زر خرده در دهن» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «سودای جنگ در سرشان بوده سودمند دیبای دین ز شوخیشان گشته شوخگن برخوان حدیث مردم گیتی ازین ورق گر خوانده ای حکایت کاشان و سنگزن» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر بگشود باغبان در فردوس در چمن ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر بگشود باغبان در فردوس در چمن ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024