خود را حلق آویز کرد – شعر بوی کاج جنگلی احمدرضا احمدی
خود را حلق آویز کرد
جسدش را در دریا یافتند
جسدش را باد از درخت رها کرده بود
به دریا برده بود
می دانستم
دریا را دوست دارد
یک بار در یک خیابان خلوت
دستانش که بوی کاج جنگلی میداد
در دستان من پناه گرفت و تا سپیده در دستان من
دفن شد
یک جمعه تا غروب در خانهای که فقط یک درخت خرمالو
داشت
در انتظار من بود
مرگ در حد و مرز او نبود
مرگ تسلیم او شد
شب هنگام کنار دریا روئیده بود
میوه داده بود
میوه او را از دریا و از زندگان ربود
به مردگان هدیه کرد
میدانستم
به مرگ جرعهای چای گرم تعارف کرده است
نه آن که بخواهد مرگ را فریب دهد
می خواست با مرگ رفاقت کند
مرگ
از درختی که خود را حلق آویز کرده بود
تا دریا او را مشایعت کرده بود
مرگ
طناب و فنجان چای رابه یادگار با خود برده بود
هنگامی
که او را از درخت پایین آوردند
حتی کسی نام او را نمیدانست
تا سالهای سال
آهوان هر صبح سنگ قبر او را
میبوییدند و بوسه میزدند
آهوان گاهی روزهای آدینهی پاییز
تا سپیده در کنار قبرش میماندند
که برگهای پاییزی سنگ قبرش را
از برگ انبوه نکنند
درختان پاییزی به احترامش
برگها را به دریا میبردند
چه حکایتی بود مرگش
طنابی که خود را با آن حلق آویز کرد
جنگلی که پس از مرگ او
راهش برای مسافران گُم شد
من در پایان هر آدینه
سنگ قبرش را در خواب میبینم
چه حکایتی دارد
این حکایت را هر شب به بستر میبرم.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر ساعت ده صبح بود
خود را حلق آویز کرد
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خود را حلق آویز کرد جسدش را در دریا یافتند جسدش را باد از درخت رها کرده بود به دریا برده بود می دانستم دریا را دوست دارد یک بار در یک خیابان خلوت دستانش که بوی کاج جنگلی میداد در دستان من پناه گرفت و تا سپیده در دستان من دفن شد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چه حکایتی بود مرگش طنابی که خود را با آن حلق آویز کرد جنگلی که پس از مرگ او راهش برای مسافران گُم شد من در پایان هر آدینه سنگ قبرش را در خواب میبینم چه حکایتی دارد این حکایت را هر شب به بستر میبرم.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر بوی کاج جنگلی احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر بوی کاج جنگلی احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023