دانلود دکلمه صوتی شعر بندهوار آمدم به زنهارت سعدی – غزل 36 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. که ندارم سلاح پیکارت متفق میشوم که دل ندهم.
شعر بندهوار آمدم به زنهارت – غزل 36 – سعدی
بندهوار آمدم به زنهارت
که ندارم سلاح پیکارت
متفق میشوم که دل ندهم
معتقد میشوم دگر بارت
مشتری را بهای روی تو نیست
من بدین مفلسی خریدارت
غیرتم هست و اقتدارم نیست
که بپوشم ز چشم اغیارت
گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف
میکشم نفس و میکشم بارت
نه چنان در کمند پیچیدی
که مخلص شود گرفتارت
من هم اول که دیدمت گفتم
حذر از چشم مست خونخوارت
دیده شاید که بی تو برنکند
تا نبیند فراق دیدارت
تو ملولی و دوستان مشتاق
تو گریزان و ما طلبکارت
چشم سعدی به خواب بیند خواب
که ببستی به چشم سحارت
تو بدین هر دو چشم خوابآلود
چه غم از چشمهای بیدارت
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
بندهوار آمدم به زنهارت صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر بندهوار آمدم به زنهارت سعدی است. این قطعهها توسط حمیدرضا محمدی، سهیل قاسمی، محسن لیلهکوهی، زهرا بهمنی و سعیده تهرانینسب خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آب
رز (بِ رَ)(اِمر.)
۱- شراب، می.
۲- آب زهر.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2
معنی بندهوار آمدم به زنهارت
بندهوار آمدم به زنهارت که ندارم سلاح پیکارت
مثلِ بنده ای از تو امان می خواهم و به تو پناه می آورم. زیرا ابزار و توان جنگیدن با تو را ندارم.
[زنهار= شبه جمله است، امان و پناه / سِلاح= آلت و ساز جنگ].
معنی متفق میشوم که دل ندهم
متفق میشوم که دل ندهم معتقد میشوم دگر بارت
گاهی با خود به توافق می رسم که به تو دل ندهم و عاشق نشوم. امّا بارِ دیگر به تو و عشقت ایمان می آورم.
[متّفق شدن= یکی شدن، یک رأی و یک دل شدن].
معنی مشتری را بهای روی تو نیست
مشتری را بهای روی تو نیست من بدین مفلسی خریدارت
مشتری وجه کافی برای خرید روی تو را ندارد. امّا من با این ناداری طالب و خریدار تو هستم.
[بها= ارزش، قیمت / مفلس= فقیر و تهی دست].
معنی غیرتم هست و اقتدارم نیست
غیرتم هست و اقتدارم نیست که بپوشم ز چشم اغیارت
حمیّت و تعصب آن را دارم که نخواهم کسی رویت را ببیند. امّا توانایی آن در من نیست که بیگانگان را از دیدارت مانع شوم.
[غیرت= رشک و حسد، قهر و خشم / اقتدار= قدرت، توانایی / اغیار= جمع غیر به معنی نامحرمان و بیگانگان].
معنی گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف
گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف میکشم نفس و میکشم بارت
گرچه همانند موری ناتوان و بی طاقتم. امّا با همۀ ناتوانی و بی طاقتی با نَفسِ خویش مبارزه می کنم و بار عشقت را بر دوش می کشم.
[بار کشیدن= تحمّل رنج].
معنی نه چنان در کمند پیچیدی
نه چنان در کمند پیچیدی که مخلص شود گرفتارت
گرفتار خویش را به گونه ای در کمند اسیر نکرده ای که بتواند از کمندت رهایی یابد.
[مخلّص= رها، آزاد / گرفتار= اسیر، دربند].
معنی من هم اول که دیدمت گفتم
من هم اول که دیدمت گفتم حذر از چشم مست خونخوارت
من در همان اوّل که تو را دیدم، با خود گفتم: که باید از چشمان مست و خونریزت حذر کرد.
[حذر= دور، برکنار / چشم مست= چشم خمار که در ادبیات فارسی زیبا و خوش حالت توصیف شده است].
معنی دیده شاید که بی تو برنکند
دیده شاید که بی تو برنکند تا نبیند فراق دیدارت
شایسته است که چشم جز به دیدار تو بازنگردد. زیرا در آن صورت که به دیگری می نگرد. به هجران دیدار تو مبتلا خواهد شد.
[شاید= از مصدر شایستن به معنی شایسته، سزاور است / برکردن= روشن کردن، به حرکت درآوردن / دیدار= چهره و صورت].
معنی تو ملولی و دوستان مشتاق
تو ملولی و دوستان مشتاق تو گریزان و ما طلبکارت
تو از ازدحام عشّاق ملول و دلتنگی و ما مشتاقِ دیدار تو. تو می گریزی، امّا ما تو را خواستاریم.
[ملول= افسرده، دلتنگ / مشتاق= آرزومند، عاشق / طلبکار= دنبال کننده، خواستار].
معنی چشم سعدی به خواب بیند خواب
چشم سعدی به خواب بیند خواب که ببستی به چشم سحارت
چشم سعدی که با چشمان افسونگرت آن را افسون کرده، راهِ خواب بر آن بسته ای. از این پس مگر خفتن را به خواب ببیند.
[سحّار= افسون کننده، جادوگر].
معنی تو بدین هر دو چشم خوابآلود
تو بدین هر دو چشم خوابآلود چه غم از چشمهای بیدارت
تو با این چشم های مخمور و خواب آلود کجا غمِ چشم های بیدار شب زنده داران را به خود راه می دهی؟
[چشم خواب آلود= چشم خمار و مست / چشم های بیدار= چشم های بی خواب و منتظر عاشقان].
دیدگاه کاربران دربارهی غزل بندهوار آمدم به زنهارت سعدی
پارسا میگوید:
غیرتم هست و اقتدارم نیست
که بپوشم ز چشم اغیارت
این بیت در وزان این شعر حافظ هست :
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد.
ناشناس میگوید:
تو ملولی و دوستان مشتاق
تو گریزان و ما طلبکارت
چه باحیا و ناز
تو بدین هر دو چشم خواب آلود
چه غم از چشمهای بیدارت
گله با شرم و حیا.
معنی غزل بندهوار آمدم به زنهارت سعدی چیست؟
مثلِ بنده ای از تو امان می خواهم و به تو پناه می آورم. زیرا ابزار و توان جنگیدن با تو را ندارم.
[زنهار= شبه جمله است، امان و پناه / سِلاح= آلت و ساز جنگ].
شعر بندهوار آمدم به زنهارت اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023