دانلود دکلمه صوتی شعر دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت سعدی – غزل 35 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش.
شعر دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت – غزل 35 – سعدی
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت
کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت
راه آه سحر از شوق نمییارم داد
تا نباید که بشوراند خواب سحرت
هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را
هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت
بارها گفتهام این روی به هر کس منمای
تا تأمل نکند دیده هر بیبصرت
باز گویم نه که این صورت و معنی که تو راست
نتواند که ببیند مگر اهل نظرت
راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد
تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت
آن چنان سخت نیاید سر من گر برود
نازنینا که پریشانی مویی ز سرت
غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی
زحمت خویش نمیخواهد بر رهگذرت
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت سعدی است. این قطعهها توسط حمیدرضا محمدی، محسن لیلهکوهی، سهیل قاسمی، سعیده تهرانینسب و پری ساتکنی عندلیب خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2
معنی دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
دوست دارم که چهرۀ چون ماه تابانت را بپوشانی، تا مردم تو را مثل خورشید در کوی و برزن نبینند.
معنی جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
بیگانه در عشق ورزیدن به تو گناهی ندارد، زیرا اگر تو هم در آینه به چهرۀ خود بنگری، دل از کف می دهی.
[جُرم= گناه / بَر= سینه / دل از بر رفتن= کنایه از شیفته و بی قرار گشتن].
معنی جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت
جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت
سخن گفتن شیرین یا شیرین سخن گفتن در پیشِ تو موجبِ خنده و تمسخر است. زیرا وقتی لب به خنده گشایی، آبروی شیرین (معشوق خسرو) می رود یا آبّ به شِکر آمیخته از لبانت جاری می گردد.
[شیرین= شاهزادۀ ارمنی و معشوقۀ خسرو پرویز / آب= ارزش و اعتبار، آبرو].
معنی راه آه سحر از شوق نمییارم داد
راه آه سحر از شوق نمییارم داد تا نباید که بشوراند خواب سحرت
نمی توانم به آه صبحگاهی که بر اثرِ شوق به سراغم آمده، راه دهم زیرا می ترسم که صدای آه کشیدنم خوابِ سحرگاهی تو را آشفته سازد.
[شوق= اشتیاق / یارستن= توانستن / شوراندن= آشفته کردن و بر هم زدن].
معنی هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را
هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت
زیبایی تو ذاتی و گوهرین است و هیچ پیرایه ای نمی تواند چیزی بر حُسنِ خدادادِ تو بیفزاید و هیچ آرایشگری قادر نیست تو را از آنچه هستی، زیباتر بیاراید.
[پیرایه= زینت، آرایش / حُسن= جمال و زیبایی / مشّاطه= آرایشگر / خوب= زیبا].
معنی بارها گفتهام این روی به هر کس منمای
بارها گفتهام این روی به هر کس منمای تا تأمل نکند دیده هر بیبصرت
به دفعات و مکرّر گفته ام که چهرۀ زیبای خود را پیشِ هر کسی آشکار مساز، تا هر انسان بی بصیرتی به آن چهره ننگرد.
[تأمّل= نگاه کردن / بی بصر= بی بصیرت، غافل و نادان].
معنی باز گویم نه که این صورت و معنی که تو راست
باز گویم نه که این صورت و معنی که تو راست نتواند که ببیند مگر اهل نظرت
امّا نه چنان است که گفتم، زیرا که این چنین ظاهر و باطنی که در تو گِرد آمده، چیزی است که فقط اهلِ نظر قادر به تماشای آن هستند.
[صورت و معنی= ظاهر و باطن / اهل نظر= صاحب نظر و با بصیرت].
معنی راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد
راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت
برای آنکه یک دوست را ببینم و از تو خبری به دست آورم، ناگزیر باید صد دشمن را به خود راه دهم و آنان را تحمل نمایم.
معنی آن چنان سخت نیاید سر من گر برود
آن چنان سخت نیاید سر من گر برود نازنینا که پریشانی مویی ز سرت
ای نازنین من، اگر سَر در راهِ تو نثار کنم برایم آنچنان دشوار نیست که ببینم مویی از سُرت آشفته و پریشان گردد.
[نازنین= با ناز و زیبا، گرامی و دوست داشتنی / سر رفتن= کنایه از مُردن است].
معنی غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی
غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی زحمت خویش نمیخواهد بر رهگذرت
سعدی از اینکه خاک نشینِ راهِ تو گردد، واهمه ای ندارد. اگر چنین نمی کند، برای آن است که نمی خواهد تو در گذرگاهت با زحمت وجود او مواجه گردی.
[رهگذر= راه و گذرگاه / بر خاک نشستن= کنایه از زبون و خوار و درمانده شدن].
دیدگاه کاربران دربارهی غزل دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت سعدی
ایزدجو میگوید:
این غزل زیبا را جناب سعدی به نظر من در وصف معشوق زمینی سروده
آنجا که میگوید: تا نباید که بشوراند خواب سحرت
احتمال زیاد میرود که معشوق زمینی باشد.
جمشید پیمان میگوید:
جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت
کآب (که آبِ) شیرین چو بخندی برود از شکرت (سعدی)
1 ــ سحن شیرین گفتن پیش تو ـــ که شیرین سخن ترینی ـــ خنده دار است (مسخره است)
2 ــ پیش سخن شیرین تو ، “گفتن= دهان به سخن باز کردن ” کار خنده داری است( فقط باید سزاپا گوش بود)
3 ـ پیش سخن گفتن شیرین تو باید شاد و متبسم شد
4 ــ جای شادمانی و شعف است که کسی در حضور تو سخن شیرین بگوید
5 ـ اگر شیرین، همسر خسروشاه( که سخنگو یی شیرین سخن است)) پیش تو دهان باز کند، کارش خنده دار است
6 ــ سخن گفتن از شیرین ( یاد از او کردن) پیش تو ـــ صد بار از او سر تری ـــ کار بیهوده و خنده داری است.
کیمیا میگوید:
من مطمئنم هم حافظ هم سعدی که تمام معلما می گن در وصف خدا هست شعراشون داشتن برای معشوق زمینیشون می نوشتن این شعرم کاملامشخصه که برای معشوق زمینی نوشته شده.
معنی غزل دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت سعدی چیست؟
دوست دارم که چهرۀ چون ماه تابانت را بپوشانی، تا مردم تو را مثل خورشید در کوی و برزن نبینند.
شعر دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023