شعر بزم طرب ساز و کن فراز در غم – هرج و مرج ملک الشعرا بهار
بزم طرب ساز و کن فراز در غم
سادهٔ زیبا بخواه و بادهٔ درغم
خون سیاووش ریز در کف موسی
قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم
مطرب! چون ساختی نوای همایون
گاه ره زیر ساز و گاه ره بم
باده همی ده مرا و بوسه همی ده
بوسه مؤخر خوش است و باده مقدم
ساقی، روی تو زیر زلف چه باشد
روزی روشن نهفته در شب مظلم
گویی پشت من است زلف تو آری
ورنه چرا شد چنین شکسته و درهم
تنها پشت من از تو خم نگرفته است
پشت جهانی است زیر بار غمت خم
جز غم رویت، مراست غمها در دل
خوش به مثل گفتهاند یک دل و صد غم
شد غم زلفت مرا زیاد چو دیدم
ملک پریشان و کار ملک مقصم
ملکی کز دیرباز عهد کیومرث
بود چو باغ ارم شکفته و خرم
دیده شکوه سیامک و فر هوشنگ
شوکت طهمورث و شهنشهی جم
فر فریدون و دادخواهی کاوه
رای منوچهر و کینهتوزی نیرم
داوری کیقباد و حشمت کاووس
فره کیخسرو و شجاعت رستم
وان ملکان گذشته کز دهش و داد
بد همه را ملکت زمانه مسلم
وان وزرای بزرگ کاندر هر کار
بودند از کردگار گیتی ملهم
وانهمه جنگ آوران نیو که بودند
جمله به نیروی پیل و حمله ضیغم
و آن علم کاویان که در همه هنگام
نصرت و اقبال بسته داشت به پرچم
ملکی چونین که بُد عروس زمانه
شد رخش اکنون به داغ فتنه موسم
یکسو در خاک خفت شاه مظفر
یکسو در خون طپید اتابک اعظم
جاهل، دانا شدست و دانا، جاهل
شیخ، مکلا شدست و میر، معمم
بیخردان برگرفته حربهٔ تزویر
گشته به خونریزی ملوک مصمم
مجلس کنکاش گشته ز انبه جهال
چون گه انبوه حاج، چشمهٔ زمزم
ملک خراسان که بود مخیم ابطال
گشته کنون خیل ابلهان را مخیم
یاوهسرایان به گرد هم شده انبوه
هر یک را بر زبان کلامی مبهم
انجمن معدلت ز کار معطل
قومی در وی نشسته بسته ره فم
قومی دیگر به خیره هر سو پویا
تا ز چه ره پر کنند مشرب و مطعم
گوید آن یک که روزنامه حرامست
گرش بخوانی شوی دچار جهنم
حاشیه این بر نظامنامه نویسد
یکسو ان لایجوز و یکسو ان لم
بینم این جمله را و خون شودم دل
زانکه نیارم کشید از این سخنان دم
حشمت مرد آشکار گردد در کار
نیکی مشک آشکار گردد در شم
داند کاین دوره عدل باید از یراک
گلشن دولت ز عدل گردد خرم
عدل به کارست و داوری بهشمارست
صدق پسند است و راستی است مسلم
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
آن را که نگون است رایتش – خیانت
دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی خداحافظ عزیزم + پخش آنلاین
40 – فرنگیس اولین مرکب روان کرد – افسانهسرائی ده دختر
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
ییلاق
(یِ) [ تر. ] (اِ.)
۱- کوهپایه، جای سردسیر.
۲- اقامتگاه تابستانی، جای خوش آب و هوا.
بزم طرب ساز و کن فراز در غم
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بزم طرب ساز و کن فراز در غم سادهٔ زیبا بخواه و بادهٔ درغم خون سیاووش ریز در کف موسی قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «داند کاین دوره عدل باید از یراک گلشن دولت ز عدل گردد خرم عدل به کارست و داوری بهشمارست صدق پسند است و راستی است مسلم» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر هرج و مرج ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر هرج و مرج ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024