اینک مردی که خورشید را در یک – بداهه می سازد کلاغ تد هیوز
اینک مردی که
خورشید را در یک دست و برگ درختی به دیگر دست داشت-
جرقه ای که جهید نامش را سوزاند.
پس او کیسه اسطوخودوس نیاکان اش را به یک دست گرفت
و سگ چرخان و دوانِ خویش را زیر دیگر دست-
جرقه ای که درخشید دریافتن هرچیزی را در نگاهش ذوب کرد.
و روزنه ای سیاه به جا نهاد در عوضِ حس درک زمان.
پس او نبرد سومه* را به دستی گرفت
و قرص خواب را به دست دیگر-
جرقه ای که منفجرشد از سوپاپ خنده اش بیرون زد.
پس او اسکلت اسبی به ترحم کشته را به دستی گرفت
و دندان آسیای نوگل انگشتانه را بر دست دیگر
جرقه ای که ترکید گریه اش را سوزاند.
پس او یک دست خویش را بر سنگ گوری تکیه داد
و پرچم دزدان دریایی در دست دیگرش-
جرقه ای که ضربه زد او را یکسره در پوست سوسمار پیچید.
پس موش صحرایی را در یک دست آرام کرد
و فرضیه ی نسبیت را به دستی دیگر چنگ زد-
جرقه ای که سوراخ کرد واژه پردازی اش را بیرون کشید.
پس او خنده ی دختری را به یک دست گرفت – تمام چیزی که از او بود
و در دست دیگر هفت سال ماه عسل – هر آنچه به یادش مانده بود –
جرقه ای که از درون درهم شکست بیضه هایش را سوزاند و ذغال کرد.
پس عنکبوتی که خود را به مردن زده بود به یک دست
و با دستی دیگر انجیل را برگرفت –
جرقه ای که صاعقه زد همه ریش هایش را سفید کرد.
پس او عطسه ی تولد خویش را در یک دست
و سرمای مرگ خویش را در دست دیگر گرفت –
و گذاشت تا جرقه ی آتش تا خاکستر شدن تطیهرش کند.
وآنگاه لبخندی که حتی لئوناردو
به ژرفایش نتوانست پی ببرد
به آسمان پرکشید، توده ی زباله ای از قاه قاه خنده
جیغ ها، احتیاط ها، بی خردی ها و غیره.
* یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ بشریت که در سال 1916 )جنگ جهانی اول( نزدیک روخانه سومه در فرانسه بین نیروهای فرانسه و انگلیس علیه آلمان روی داد. استفاده وسیع از نیروی هوایی و تانک از مشخصات این نبرد بود. نبرد سومه نزدیک به یک میلیون نفر کشته و زخمی و بجای گذاشت.
مترجم: حسین مکی زاده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه:
شعر هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای وارسان شایر
شعر خودکشی در سنگرها زیگفرید ساسون
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
شعر جهان
اینک مردی که خورشید را در یک دست و برگ درختی به دیگر دست داشت
شعری که خواندیم اثر «تد هیوز » بود، هیوز از «شاعران انگلستان» است. شعر بالا با سطر «اینک مردی که خورشید را در یک دست و برگ درختی به دیگر دست داشت» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟
دیدگاه شما درباره شعر بداهه می سازد کلاغ تد هیوز
دیدگاهتان را درباره ی شعر بداهه می سازد کلاغ تد هیوز، این شاعر خوبِ انگلستان بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید.
- هرچه را دست میسایم – شعر تن تو - ژانویه 29, 2023
- نه، نه دوباره میگوید. نه، نه – شعور - ژانویه 25, 2023
- او در دستهایش چیزهایی دارد که باهم نمیخوانند – شعر چیزی مثل - ژانویه 25, 2023