ای-جان-خردمندان-گوی-خم-چوگانت

ای جان خردمندان گوی خم چوگانت – 146

  • دانلود دکلمه صوتی شعر ای جان خردمندان گوی خم چوگانت سعدی – غزل 146 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت. روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را.

     

    شعر ای جان خردمندان گوی خم چوگانت – غزل 146 – سعدی

     

    ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

    بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت

     

    روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را

    سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت

     

    جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید

    چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت

     

    دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید

    تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت

     

    هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت

    گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت

     

    جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن

    این لاشه نمی‌بینم شایسته قربانت

     

    با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری

    پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت

     

    ای بادیه هجران تا عشق حرم باشد

    عشاق نیندیشند از خار مغیلانت

     

    دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن

    زآنگه که در افتادم با قامت فتانت

     

    شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز

    سعدی که تو جان دارد بل دوست‌تر از جانت

     

    بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیده‌ست

    این تشنه که می‌میرد بر چشمه حیوانت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)

     

    ای جان خردمندان گوی خم چوگانت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ای جان خردمندان گوی خم چوگانت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

     

    معنی ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

    ای جان خردمندان گوی خم چوگانت بیرون نرود گویی کافتاد به میدانت

    ای کسی که جان خردمندان در خم چوگان تو اسیر مانده است ، بدان که هر گویی که به میدان تو افتد هرگز از آن بیرون نمی رود . به سخن دیگر ، خردمندان اسارت در خم چوگان تو را بر آزادی ترجیح می دهند .

    [ گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان = چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند ]

     

    معنی روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را

    روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت

    برای همگان روز هنگامی فرامی رسد که خورشید از کوه سر بر می آورد ، امّا خورشید درخشان چهره ات در شب ما فقط از گریبان تو سر بر می زند .

    [ گریبان = یقه / سر بر کردن = کنایه از سر بلند کردن ، ظاهر و آشکار شدن ، بیرون آمدن ]

     

    معنی جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید

    جان در تن مشتاقان از ذوق به رقص آید چون باد بجنباند شاخی ز گلستانت

    اگر باد شاخه ای را از گلستان وجود تو به حرکت درآورد و اشتیاق را در عاشقانت به پا کند ، جان آنان در تنشان به رقص و پای کوبی خواهد پرداخت .

    [ مشتاقان = عاشقان و شیفتگان / ذوق = نشاط و شادی ]

     

    معنی دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید

    دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت

    دیوار خانه ات به صورتگر نیازی ندارد ، زیرا آنچه سرایت را می آراید ، نقش دیوارهای آن نیست بلکه تو خود موجب زیبایی و آراستگی آن هستی .

    [ بایستن = لازم و شایسته بودن / صورت = نقش و تصویر ]

     

    معنی هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت

    هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت

    دل سخت تو بر من نمی سوزد و به رحم نمی آید ، گویی دل من در بی قدری به سنگی می ماند که در چاه زنخدانت افتاده است .

    [ چاه زنخدان = گودی چانه ، در ادب فارسی چانۀ معشوق به سبب فرورفتگی زیر آن به چاه مانند شده است ]

     

    معنی جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن

    جان باختن آسان است اندر نظرت لیکن این لاشه نمی‌بینم شایسته قربانت

    جان فشانی در پیش تو کار دشواری نیست ، امّا من این جان بی قدر خود را که لاشه ای می ماند ، شایسته قربان کردن در راه تو نمی دانم . ما پیش از نثار جان در راهت بی جان گشته ایم .

    [ جان باختن = جان را نثار کردن / نظر = نگاه و چشم / لاشه = تن بی جان و مرده ]

     

    معنی با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری

    با داغ تو رنجوری به کز نظرت دوری پیش قدمت مردن خوشتر که به هجرانت

    رنجوری در اثر داغ تو برای من بسی بهتر از آن است که از تو دور بمانم . در زیر گام هایت جان دادن شایسته تر است از اینکه در اثر دوری از تو بمیرم .

    [ داغ = آتش و حرارت / رنجوری = دردمندی و ملالت و آزردگی ]

     

    معنی ای بادیه هجران تا عشق حرم باشد

    ای بادیه هجران تا عشق حرم باشد عشاق نیندیشند از خار مغیلانت

    ای بیابان جدایی ، تا زمانی که شور و شوقی برای رسیدن به حرم وجود دارد ، دشواری های راه ، عاشقانت را به هراس نمی افکند .

    [ بادیه = صحرا و بیابان / حرم = گرداگرد خانه و مکان مقدّس ، داخل خانه و سرای اندرونی ، در برخی از غزل ها حریم و گرداگرد کوی یار است . جایی که بیگانه اجازۀ ورود به آنجا را ندارد / مغیلان = نوعی درختچۀ پرخار که در شنزارها می روید و در بیابان های عربستان فراوان است و خارهای آن سبب اذیّت و آزار طالبان کعبه بود . از این رو مغیلان به مشکلات راه طریقت و عشق تعبیر شده است ]

     

    معنی دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن

    دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن زآنگه که در افتادم با قامت فتانت

    از زمانی که قامت دلربا و سِحر کننده ات مرا مجذوب ساخت ، دیگر حذر کردن از فتنه برایم مقدور نبوده است .

    [ حذر کردن = دوری کردن و پرهیز نمودن / فتّان = فاته انگیز و فتنه جو ، زیبا و دلفریب که با زیبایی مردم را مفتون سازد / درافتادن با چیزی = کنایه از رو به رو شدن با چیزی ]

     

    معنی شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز

    شاید که در این دنیا مرگش نبود هرگز سعدی که تو جان دارد بل دوست‌تر از جانت

    شایسته است که سعدی به دلیل آنکه تو را مثل جان خویش می داند ، بلکه بیش از جانش دوست دارد ، در این دنیا مرگی نداشته باشد و جاودانه گردد .

    [ شاید= از مصدر شایستن به معنی شایسته و سزاوار ]

     

    معنی بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیده‌ست

    بسیار چو ذوالقرنین آفاق بگردیده‌ست این تشنه که می‌میرد بر چشمه حیوانت

    این تشنه ای که در کنار چشمۀ آب حیات تو جان می دهد ، مثل اسکندر جهان را برای دستیابی به آن چشمه زیر پای نهاده است .

     

     

    معنی غزل ای جان خردمندان گوی خم چوگانت سعدی چیست؟

    ای کسی که جان خردمندان در خم چوگان تو اسیر مانده است ، بدان که هر گویی که به میدان تو افتد هرگز از آن بیرون نمی رود . به سخن دیگر ، خردمندان اسارت در خم چوگان تو را بر آزادی ترجیح می دهند .

    [ گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / چوگان = چوبی با دستۀ راست و باریک و سرِ کج که با آن در چوگان بازی گوی را می زنند ]

     

    شعر ای جان خردمندان گوی خم چوگانت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»