انگوری ناب احمدرضا احمدی

پرنده‌ای که از دریا آمده بود و در پشت پنجره از سرما یخ زده بود – انگوری ناب

  • پرنده‌ای که از دریا آمده بود و در پشت پنجره از سرما یخ زده بود – شعر انگوری ناب احمدرضا احمدی

     

    پرنده‌ای

    که از دریا

    آمده بود

    و در پشت پنجره

    از سرما یخ زده بود

    انگوری ناب

    گیسوان

    مرطوب و خنک

    دخترکی

    از سرما

    مرا

    به تردید و شک

    انداخت

    شاید امروز صبح

    دریا موج دارد

    و آسانسورهای

    انبوه از شاخه‌های

    گل سرخ

    به آسمان می‌روند

    از صبح همه‌چیز

    غریب شده

    بود

    فنجانی که هر روز

    در آن چای

    می‌نوشیدیم

    آن‌چه مانده

    بود

    اسارت میوه‌ها

    بر شاخه‌ها

    یک خورشید

    کال پاییزی

    یک تکه‌ابر

    که به رویا و ناکامی

    و نیستی آغشته

    بود

     

    هیچ‌وقت

    کسی در ایستگاه‌ها

    نبود

    که ساعت حرکت و توقف

    قطارها را

    بپرسیم.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر دفترهای سالخوردگی

     

    پرنده‌ای که از دریا آمده بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پرنده‌ای که از دریا آمده بود و در پشت پنجره از سرما یخ زده بود انگوری ناب گیسوان مرطوب و خنک دخترکی از سرما مرا به تردید و شک انداخت» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «یک خورشید کال پاییزی یک تکه‌ابر که به رویا و ناکامی و نیستی آغشته بود هیچ‌وقت کسی در ایستگاه‌ها نبود که ساعت حرکت و توقف قطارها را بپرسیم.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای انگوری ناب احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای انگوری ناب احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *