ما امیدی نداریم که باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورد – شعر امیدهای ناممکن احمدرضا احمدی
ما امیدی نداریم
که باد شکوفههای سیب را
برای ما به ارمغان بیاورد
دانستهایم
بدون شکوفههای سیب
بدون حرمانهای زودرس
میتوان
زندگی کرد
هرچه برای ما محبوب شد
در یخبندان شب
شکست
من بر باد نرفتم
اما خیابانهای پاریس
بارانهای پاریس
آن تلویزیون سیاه و سفید
در مدخل مسافرخانه
که فیلم رؤیای شیرین
رنه کلر را نشان
میداد
مرا به آتش میکشد
چاره چیست
آیا باید فراموش
کرد
یا باید در شفافیت آبهای ناممکن
به دنبال عکسش بود
که هنوز خنجری را که در سینهی من
به یادگار گذاشته است
در سینهی من مانده است
گاهی از جراحت خنجرش
از خواب میپرم
خیال میکنم
میخواهند مرا
به زور سوار آمبولانس
کنند
راستی نجات در چیست
در فراموشی
در خیرگی به شمعهایی که به پایان
میرسند
به یاد آوردن کافههای
جوانی در تهران، لندن، ژنو،
نیویورک، بیروت
که با حضور زنان
تا بینهایت وسعت
پیدا میکردند
و آینههایی که جوانی مرا
نشان میدادند
پس
فراموشی است
فراموشی خواهد بود
ساده و حرمانزده
در باران ماندهام
فراموشی را به تنهایی
با خودم تکرار میکنم.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر میوه ها طعم تکراری دارند
ما امیدی نداریم
نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ما امیدی نداریم که باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورد دانستهایم بدون شکوفههای سیب بدون حرمانهای زودرس میتوان زندگی کرد هرچه برای ما محبوب شد در یخبندان شب شکست» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «و آینههایی که جوانی مرا نشان میدادند پس فراموشی است فراموشی خواهد بود ساده و حرمانزده در باران ماندهام فراموشی را به تنهایی با خودم تکرار میکنم.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر امیدهای ناممکن احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای امیدهای ناممکن احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023