ما که فصلها را فراموش کرده بودیم وقتی سوار آسانسور شدیم – شعر آسانسور احمدرضا احمدی
ما که فصلها را
فراموش کرده
بودیم
وقتی
سوار آسانسور
شدیم
همهی طبقات
ساختمان
برای ما
مجهول بود
آسانسور
در هر طبقهای
که توقف میکرد
یک زن
با گیسوان مرطوب
و
شرجیزده
سوار آسانسور
میشد
در آینهی آسانسور
جنگ بود
قحطی بود
کودکان
از بمبهای خوشهای
فرار میکردند
آسانسور
به طبقهی همکف
رسید
همه پیاده شدند
در آینهی آسانسور
کسی را دیدیم
که در تمام سال
در انتظار دیدارش
بودیم
به ما
پالتو داد
کمی باران و ابر
داد
کتابهای قدیمی
داد
سوار آسانسور شد
آسانسور به طبقهی
بیست و دوم
که بام بود
رفت.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر دفترهای سالخوردگی
ما که فصلها را فراموش کرده بودیم
نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ما که فصلها را فراموش کرده بودیم وقتی سوار آسانسور شدیم همهی طبقات ساختمان برای ما مجهول بود آسانسور در هر طبقهای که توقف میکرد» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «در انتظار دیدارش بودیم به ما پالتو داد کمی باران و ابر داد کتابهای قدیمی داد سوار آسانسور شد آسانسور به طبقهی بیست و دوم که بام بود رفت.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای آسانسور احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای آسانسور احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023