سر کرده در برف غبارآلود پیری - برف و خورشید

سر کرده در برف غبارآلود پیری – برف و خورشید

  • سر کرده در برف غبارآلود پیری – برف و خورشید

     

    سر کرده در برف غبارآلود پیری
    آموخته از کبک ، رسم سر به زیری
    با او چه خواهم گفت آن روز ؟
    با او که خورشیدی جوان است
    با او که سر بر
    می کشد چون پیچک تر
    از خاک خشک هستی من
    خاکی که زیر برگ پاییزی نهان است
    با او چه خواهم گفت آن روز ؟
    آیا توانم تکیه بر بازوی او کرد ؟
    آیا غم چشمش نخواهد خرمنم سوخت ؟
    آیا نخواهد گفت با من
    بازوی تو هرگز به بازی من ای پیر
    تا طفل بودم ، تکیه کردن را نیاموخت ؟
    با او چه خواهم گفت آن روز ؟
    چشمم چو نتوانست خواندن نمه ی دوست
    آیا توانم خواست از او خواندنش را ؟
    آیا نخواهد گفت : این کار از که خواهی ؟
    از آن که یک شب هم ندیدی
    رنج قلم بر لوح کاغذ راندنش را ؟
    آیا چو بگشاید کتاب کهنه ی من
    بر نام من ، خطی نخواهد زد به نفرین ؟
    در شعر من چون آرزوی مرگ بیند
    در دل نخواهد گفت : آمین ؟
    آیا نگاه من تواند خواست از او
    حرمت نهان موی برفین پدر را ؟
    آیا نگاهش را تواند داد پاسخ
    چشمی که نتوانست دیدن دورتر را ؟
    با من چهخواهد گفت آن روز؟
    چندان به چشمم خیره خواهد شد که تا شرم
    با پنجه های
    گریه بفشارد گلویم
    بر گونه ام ، اشک روان خواهد شد آنگاه
    از تابش خورشید رویش ، برف مویم
    او ، گرچه در آیینه ی پیشانی من
    نقشی تواند دید از بیزاری خویش
    من ، بی خجالت گریه خواهم کرد آن روز ؟
    گرییدنی مستانه در هوشیاری خویش

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    سر کرده در برف غبارآلود پیری

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سر کرده در برف غبارآلود پیری آموخته از کبک ، رسم سر به زیری با او چه خواهم گفت آن روز ؟ با او که خورشیدی جوان است با او که سر بر می کشد چون پیچک تر» آیا با این سطر ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نادر نادرپور که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نادر نادرپور بودید، این شعرر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «از تابش خورشید رویش ، برف مویم او ، گرچه در آیینه ی پیشانی من نقشی تواند دید از بیزاری خویش من ، بی خجالت گریه خواهم کرد آن روز ؟ گرییدنی مستانه در هوشیاری خویش» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای برف و خورشید

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر برف و خورشید نادر نادرپور بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *