زنی را میشناسم من که در یک گوشهٔ خانه - زنی را میشناسم من از سیمین بهبهانی نیست

زنی را میشناسم من که در یک گوشهٔ خانه – زنی را میشناسم من از سیمین بهبهانی نیست

  • زنی را میشناسم من که در یک گوشهٔ خانه – شعر زنی را میشناسم من از سیمین بهبهانی نیست

     

    زنی را میشناسم من
    که در یک گوشهٔ خانه

    میان شستن و پختن
    درون آشپزخانه

    سرود عشق می خواند
    نگاهش ساده و تنهاست

    صدایش خسته و محزون
    امیدش در ته فرداست

    زنی را می شناسم من
    که می گوید پشیمان است

    چرا دل را به او بسته
    کجا او لایق آن ست

    زنی هم زیر لب گوید
    گریزانم از این خانه

    ولی از خود چنین پرسد:
    چه کس موهای طفلم را

    پس از من می زند شانه؟
    زنی آبستن درد است

    زنی نوزاد غم دارد
    زنی با تار تنهایی

    لباس تور می بافد
    زنی در کنج تاریکی

    نماز نور می خواند
    زنی خو کرده با زنجیر

    زنی مانوس با زندان
    تمام سهم او اینست

    نگاه سرد زندانبان
    زنی را می شناسم من….

    زنی را می شناسم من
    که می میرد ز یک تحقیر

    ولی آواز می خواند
    که این است بازی تقدیر

    زنی با فقر می سازد
    زنی با اشک می خوابد

    زنی با حسرت و حیرت
    گناهش را نمی داند

    زنی واریس پایش را
    زنی درد نهانش را

    ز مردم می کند مخفی
    که یک باره نگویندش

    چه بد بختی ، چه بد بختی
    زنی را می شناسم من

    که شعرش بوی غم دارد
    ولی می خندد و گوید

    که دنیا پیچ و خم دارد
    زنی را می شناسم من

    که هر شب کودکانش را
    به شعر و قصه می خواند

    اگر چه درد جانکاهی
    درون سینه اش دارد

    زنی می ترسد از رفتن
    که او شمعی ست در خانه

    اگر بیرون رود از در
    چه تاریک است این خانه

    زنی شرمنده از کودک
    کنار سفرهٔ خالی

    که ای طفلم بخواب امشب
    بخواب آری

    و من تکرار خواهم کرد
    سرود لایی لالایی

    زنی را می شناسم من
    که رنگ دامنش زرد است

    شب و روزش شده گریه
    که او نازای پردرد است

    زنی را می شناسم من
    که نای رفتنش رفته

    قدم هایش همه خسته
    دلش در زیر پاهایش

    زند فریاد که بسه
    زنی را می شناسم من

    که با شیطان نفس خود
    هزاران بار جنگیده

    و چون فاتح شده آخر
    به بدنامی بد کاران

    تمسخر وار خندیده
    زنی آواز می خواند

    زنی خاموش می ماند
    زنی حتی شبانگاهان

    میان کوچه می ماند
    زنی در کار چون مرد است

    به دستش تاول درد است
    ز بس که رنج و غم دارد

    فراموشش شده دیگر
    جنینی در شکم دارد

    زنی در بستر مرگ است
    زنی نزدیکی مرگ است

    سراغش را که می گیرد
    نمی دانم؟

    شبی در بستری کوچک
    زنی آهسته می میرد

    زنی هم انتقامش را
    ز مردی هرزه می گیرد

    زنی را می شناسم من
    زنی را….

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    تلگرام سیمین بهبهانی

     

    اینستاگرام سیمین بهبهانی

     

    زنی را میشناسم من

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «زنی را میشناسم من که در یک گوشهٔ خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سیمین بهبهانی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سیمین بهبهانی بودید، این شعرر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «زنی هم انتقامش را ز مردی هرزه می گیرد زنی را می شناسم من زنی را….» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر زنی را میشناسم

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر زنی را میشناسم من بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *