رمانتیسم-و-بازتاب-آن-در-اشعار-اشاملو

رمانتیسم و بازتاب آن در شعر الف بامداد

  • رمانتیسم و بازتاب آن در شعر احمد شاملو : رمانتیسم را میتوان یکی از مهمترین سبکهای ادبی دانست که سبکهای متعدد دیگری را شکل میدهد؛ سبکهایی همچون سوررئالیسم و دادائیسم که به ظاهر ارتباطی با رمانتیسم ندارند. در بعضی از اصول و رویکردهای خود با این مکتب ادبی و فکری قرابتی پیدا میکنند خواجات ۱۳۹۱ (۷)؛ در واقع رمانتیسم نهضتی فلسفی ادبی است که در زمینه ادب به رجحان احساس و تخیل به جای تعقل تاکید دارد و منادی آزادی مطلق هنرمند از قیود شعری است داد)، (۱۳۸۲ (۲۴۴ رمانتیسم دارای اصول و مؤلفه هایی همچون عشق ،زن بازگشت به طبیعت تخیل هیجان و احساس آرمان گرایی انسان گرایی و فردگرایی، سفر، مرگ اندیشی و… است.
    در ادبیات ایران واژه رمانتیک غالبا تداعی کننده ادبیات غنایی بوده است. در ادبیات غنایی نیز معمولاً شکل رمانس غالب بوده و منظور از آن ادبیاتی است که در آن غلبه بر احساس، تخیل و عاطفه .است رمانتیسم در ایران با نیما یوشیج آغاز شد و پس از او دیگر شاعران معاصر در سرودههای خود بدین مکتب روی آوردند. یکی از شاعرانی که مؤلفه های این مکتب در سروده هایش نمود فراوان دارد احمد شاملوست.
    احمد شاملو (۱۳۰۴ – (۱۳۷۹) از پیشوایان شعر نو حماسی اجتماعی و از برجسته ترین چهره های شعر منثور فارسی محسوب میشود. او پیش از آشنایی بـا شـعـر کهن فارسی با آثار شاعران سمبولیست و سوررئالیست اروپا نظیر پل الوار، لویی آراگون، گارسیا لورکا و….. . آشنا شده است و بعدها آشنایی با شیوه نیما بینش او را متحول می سازد. «ستایش» ،عشق انسان آزادی و عدالت جان مایۀ فکری اغلب آثار شاملوست و ز یک دیدگاه کلی مثلث ،فکری ،انسان، عشق و تقدیر، شناسنامه شعر و شعور او بـه شمار می آید.» (روزبه، ۱۳۸۱: ۲۰۳- ۲۰۵)
    در این پژوهش اشعار این شاعر به شیوه -توصیفی- تحلیلی بررسی شده و هدف از آن به دست آوردن دید و نگرشی نو نسبت به سرودههای این شاعر معاصر با بررسی عناصر و اصول مکتب رمانتیسم در شعر اوست و تلاش میشود تا بدین پرسشها پاسخ داده شود: عناصر و مؤلفه های مکتب رمانتیسم در شعر شاملو به چه شکلی انعکاس یافته است؟ کدام یک از مؤلفه های رمانتیک در سرودههای این شاعر نمود بیشتری دارد؟

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی احمد شاملو رمانتیسم

    مکتب رمانتیسم

    رمانتیسم جنبش ادبی و هنری است که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در و کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان و اروپا پدیدار شد. این مکتب بر جنبه های گوناگون زندگی تأثیر گذاشت و نه تنها در ادبیات بلکه بر افکار عقاید و ایده های اجتماعی و سیاسی نیز تأثیرگذار بود. تحولات عظیم در سراسر جهان همچون وقوع جنگهای جهانی صنعتی شدن جوامع گذر از عصر رنسانس و… شاعران و نویسندگان مناطق مختلف جهان را به نوشتن و سرودن داستانها و اشعار رمانتیک واداشت واژه “رمانتیسم” در قرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبیرات شاعرانه به کار می رفت. این نام در آغاز با رمانهای قدیمی و قصههای شوالیه گری و جوانمردی در پیوند بود. ویژگیهای این قصه ها داشتن احساسات پرسوز و گداز غیر واقعی نمایی اغراق و خیال پردازی بود. رمانتیسم در واقع نهضتی فلسفی و ادبی است که در زمینه ادب به رجحان احساس و تخیل به جای استدلال و تعقل تأکید دارد و منادی آزادی مطلق هنرمند از قیود شعری است (دادخواه حیدری ۱۳۸۵) به عبارت دیگر رمانتیسم یعنی مقابله با خودکار بودن و سنگ شدن زبان ،شعر دوری جستن از سنتهای ادبی به ویژه عنصر اشرافیت و در نتیجه گرایش به احساس و شخصی کردن آن اهمیت رمانتیسم در این است که در چند قرن اخیر بزرگترین جنبشی بوده که زندگی و اندیشه های دنیای غرب را دگرگون کرده است آیزایا برلین اعتقاد دارد که جنبش رمانتیسم عامل بزرگ تغییری است که تاکنون در آگاهی مردم غرب پدید آمده، تغییرات دیگر قرن نوزدهم و بیستم اهمیتی کمتر از آن داشته و سخت تحت تأثیر آن بوده است. (برلین، ۱۳۸۵ (۲۰) شعر غنایی شکوهمندترین دستاورد جنبش رمانتیک محسوب می شود. در طول این دوره شعر غنایی به نوعی ،آزادی گرمش و انعطاف پذیری عمیق و شور و هیجان دست می یابد که در دورههای دیگر به ندرت از آن برخوردار بوده است. تخیل کـه بـه عنوان نیرویی خلاق و دگرگون کننده در کانون اصلی آفرینش هنری جای دارد، در شعر غنایی تأثیر آشکاری میگذارد همچنین جست و جوی امر طبیعی و حالتهای ساده بی پیرایه و دلبستگی به آن نیز در شکل گیری شعر غنایی رمانتیک نقشی مهم ایفا می کند که هم محتوا و هم زبان این نوع شعر را تحت تأثیر قرار می دهد.» (فورست،(۸۵ – ۷۹ :۱۳۸۷)
    واز ویژگیهای عمده رمانتیسم در ادبیات تکیه بر احساسات و عواطف رقیق، اصالت دادن به حزن و اندوه آدمی آزادی خواهی و برابری طلبی ساده دلانه تاثیر شدید از محیط و رویدادها و قهرمان سازی و قهرمان پروری است (شریفی، ۱۳۸۷: ۷۱۰)

    ظهور مکتب رمانتیسم در ادبیات معاصر ایران

    همان طور که اشاره شد رمانتیسم یک پدیدۀ اروپایی است که بر ادبیات ایران تاثیر گذاشت این مکتب ادبی در ایران به شکل مکتب و جنبش فراگیر پدیدار نشد بلکه به صورت گرایشی ادبی در شعر آشکار گشت؛ در حالی که رمانتیسم اروپایی تنها یک مکتب هنری ،نبود بلکه جنبشی فراگیر در حوزههای متعددی مانند جهان بینی، فلسفه، تفکرات ،سیاسی ،حقوقی ،ادبیات ،موسیقی، نقاشی، معماری و… بود.
    رمانتیسم در ایران مانند رمانتیسم اروپا همزمان با کشمکشهای نو و کهنه آغاز میشود. انقلاب سیاسی و تحولات اجتماعی اقتصادی و فکری ایران در جریان جنبش مشروطیت عاملی اساسی برای ظهور نهضت رمانتیک در ایران بوده است جنبشی که موجبات تغییر ساختار حکومتی ،اقتصادی، فرهنگی و ادبی را فراهم می آورد. جنبش مشروطه عرصه را برای رشد بورژوازی نوپا آماده میسازد و بر اشرافیت کهن فئودالی ضربه های گران فرود می آورد. در این میان ادیبان و نویسندگانی وابسته به لایههای زیرین اجتماع آثار و افکار خود را به گسترده ترین طیف اجتماع عرضه می.کنند (زرقانی، ۱۳۸۴: ۲۱۷) گفتنی است؛ شعر رمانتیک ایران از حدود سال ۱۳۰۰ اواخر مشروطه) با اشعار عشقی و بخصوص افسانه نیما شروع میشود و در دهۀ ۳۰ به اوج خود میرسد. روی هم رفته باید گفت دهه های ۲۰ و ۳۰ دوره شکوفایی شعر رمانتیسم در ایران است و طیف گسترده ای از شاعران به سرودن چنین اشعاری تمایل پیدا می کنند. کسانی همچون نیمایوشیج، فروغ فرخزاد، فریدون توللی، نادر نادرپور ، فریدون مشیری و… نماینده ایــن مکتب در ایران بوده اند که میتوان در اشعار آنها کمابیش جلوه های رمانتیسم به تبع رمانتیسم اروپایی را مشاهده کرد (همان (۲۱۷ – (۲۱۸) در این دوره شاعران بـه بـیـان احساسات و هیجانات عاطفی خود می پرداختند و فضایی رمانتیک بر شعر آنان غالب بود.

    مؤلفه های رمانتیسم

    الف) تخیل

    تخیل از جمله شاخصهای اساسی در شعر و ادب رمانتیک است تا جایی که آنها «اعتقاد داشتند که شاعر بودنشان صرفاً به دلیل تخیل است.» (باوره، ۱۳۸۶: ۵۶) در حقیقت رمانتیک ها به دلیل نبود عنصر خیال در اشعار کلاسیکها دچار تنش و درگیری شدند و در پایان با نگاهی نو به ،ادبیات مکتبی با نام رمانتیسم را بنا نهادند؛ که مكتب جديدي عنصر خیال نقش برجسته ای را در آن ایفا میکرد در کنکاش بن مایه های رمانتیسم در اشعار شاملو فراوانی داده های خیال تأثیر مستقیم داشته است. وی در «شعر ترانه آبی» با خیال پردازی در رویای کودکی تصویری دلکش از سالهای کودکی به منصه ظهور میرساند که محور آن کنشها و واکنشهای خیال پردازانه است؛ به گونه ای که رویارویی مخاطب با سطرهای این شعر ناگزیر او را در میان سالهای خردسالی اش رها میکند و در میان آن خاطره های فراموش نشدنی مفهوم وطن را نیز در پایان به وی الهام میکند
    قیلوله ناگزیر در تاق تاقی حوض خانه…. امیرزاده ای /تنها با تکرار چشمهای بادام تلخش /در هزار آینه شش گوش کاشی/ لالای نجواوار فواره ای خرد /که بر وقفه خواب آلوده/ اطلسیها /میگذشت…. تا سالها بعد تکرر آبی را عاشقانه مفهومی از وطن دهد. شاملو، ۱۳۹۲: ۷۹۱ – ۷۹۲)
    یکی از زیباترین اشعار شاملو که تخیل در آن بسامد بالایی دارد، شعر «مه» است. مه یک راوی دارد که شعر را روایت میکند به جز او دو صدای دیگر هم هستند: یکی عابر و دیگری صدای گل کو که عابر آن را از جان خود یعنی از خیالش بـه مـا گزارش میدهد، اما از نظر نمایشی این سه صدا که جز یک صدا ،نیستند، همان صدای راوی است.» (پاشایی (۱۳۷۸ (۱۹۳) به دیگر ،بیان پژواک خیال در سراسر سروده ذیل مـوج میزند و شاعر چنان فضای مه آلود روستا را به زبان شعر درآورده است که مخاطب همراه با او از حالت شعوری به حالت شعری منتقل میشود و از پس آن خاموشی و سکوت فراگیر فضا، معشوقی با نام گل کو که انتظار وی نیز دیگر روی خیـالـی بــودن سروده را آشکار میکند به تحرکات شعری اضافه میشود:
    بیابان را سراسر مه گرفته است چراغ قریه پنهان است. بیابان را سراسر مه گرفته ست. میگوید به خود عابر سگان قریه خاموش اند. در شولای مه پنهان، به میرسم گل کو نمیداند مرا ناگاه در درگاه میبیند به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند…» (شاملو، ۱۳۹۲: ۱۱۴)

    ب) هیجان و احساس

    ادبیات رمانتیک بر خلاف کلاسیک که بیشتر بر عقل تکیه دارد متکی بر شور و احساس و تخیل است ولک (۱۳۷۷ (۷۸) در واقع توجه به احساس برای رمانتیک ها یک اصل محسوب می شود. دنیای حواس برای آنان در حکم ابزاری است برای به کار انداختن توانایی های شهودی ،آنان گاه دنیای حواس چنان تأثیری بر شعرای رمانتیک باقی میگذارد که گویی در حالتی خلسه وار به مرتبه های متعالی از هستی رسیده اند. آنها به لحاظ حسی نیز بسیار حساس بودند و گهگاه چنان از مشاهدات متحیر میشدند که همه وجودشان تحت تأثیر قرار میگرفت. (باوره، ۱۳۸۶: ۴۵)

    شعر شاملو نیز سرشار از شور و هیجان و شادی است این لحظه های سرشار از شادی و امید – که متأسفانه اندک و انگشت شمارند – زیباترین شعرهای شاملو را به وجود آورده اند. در شعر او شور و شعفی موج میزند که شادمانی و جنبش و هیجان را در مرز جنون و دیوانگی به سخره و فریاد و رقص و پایکوبی وامی دارد پورنامداریان (۱۶۹ :۱۳۹۰)
    شاملو با خودش تجربه ها و احساساتش صمیمی است؛ به همین جهت در شعرهای وی، چه آنها که واقعاً و از هر نظر شعر هستند و چه آنها که بیشتر نثری شسته رفته انــد تـا شعر، همیشه صمیمیت و یکرنگی وجود دارد در شعر او دورنگی، ریا و خودفریبی وجود ندارد. شعر او محصول ناب عواطف و احساسات واقعی اوست…» (همان: ۴۱-۴۳) در این شعر عاطفه و احساس شاعر را به خوبی میتوان مشاهده کرد. او با آوردن عبارات تنها نشسته ای و ویران نشستهای در واقع احساس خود را بیان میکند: نظر در تو میکنم ای بامداد که با همۀ جمع چه تنها نشسته ای! تنها نشسته ام؟ نه که تنها فارغ از من و از ما نشسته ام نظر در تو میکنم ای بامداد کـه چـه ویـران نشسته ای!» (شاملو، ۱۳۹۲: ۶۵۹)
    شاملو در سروده زیر از احساس عمیقی که به عشق دارد سخن می گوید و ضمن بیان این نکته که با آمدن عشق دردهایش از بین میرود با تکرار کلمه «درد» بر اندوه خود تأکید می ورزد. این گونه نگاه غمناک و ناامیدانه به زندگی، خاص رمانتیک هاست؛ زیرا روح رمانتیک نسبت به امور لطیفتر و نکته بینانه تر است م است: «من درد بوده ام همه من درد بوده ام. گفتی پوست واره ای استوار به دردی … هـر نماد و نمود را با احساس عمیق درد دریافتم عشق آمد و دردم از جان گریخت» (همان: ۶۷۲- ۶۷۳)
    در این شعر فضای غم انگیزی سایه افکنده است؛ آنجا که شاعر می گوید: «من درد بوده ام همه» در حقیقت آنچه را که احساس میکند و در ذهن او اثر می گذارد، به صورت شعر ارائه میدهد. در واقع انگیزههای بیرونی و درونی است که باعث می شود شعر در ذهن او نطفه بسته و متولد شود محمدی، ۱۳۷۲: ۵۴۰)

    پ) عشق

    در میان مؤلفه های مکتب رمانتیسم عشق گزارهای با کاربست فراوان در ادب رمانتیک محسوب میشود در شرح عشق چنین گفته اند که عشق، کیفیتی نفسانی است که دارای سه جنبه ادراک انفعال و فعل است.» ،انوشه ۱۳۷۶: ۹۷۸ رولان بارت نیز معتقد است: «عشق نیاز به معشوق ،است میخواهیم کسی صدای ما را بشنود کسی به ما نگاه کند.» (باباچاهی ۱۳۸۴: ۱۹۹)
    عشق مهمترین درونمایه شعری شاملو است و تقریبا در تمام شعرهای او می توان آن را یافت. عشق در شعر او با نمودهای مختلفی پدیدار میشود. این عشق گاه زمینی است و گاهی با مفاهیم ،آزادی عدالت و انسان همراه است؛ به گونه ای که میتوان اذعان کرد او به مرتبه والایی از عشق رسیده است. در کارنامه شعری شاملو «عشق» پدیده ای است که با آمیزه ای از زلال ترین احساسها و اندیشهها خود را نشان میدهد و این عشق را در نمودهای گوناگونی در شعر او میتوان یافت عشق به معشوق، عشق به وطن، عشق به انسان عشق به مادر و…… شاملو در شمار عاشقانه سرایان ادبیات فارسی معاصر است و جذابیت و زیبایی ایــن سروده های وی بخش جدانشدنی اشعارش بوده و رنگ و بویی متفاوت به آثار ادبیاش بخشیده است؛ البته این زیبایی یکی به خاطر تصویرهای تازه و بکر آن است و دیگر به خاطر بازتاب عاطفی ویژۀ آن پورنامداریان ۱۳۹۰ (۱۳۱) دیگر نکته در این باب پیشروی عشق در نگاه شاملو از مرز جسم و جان ظاهر است؛ «عشق در شعر شاملو از سطح روابط بیولوژیک عاشق و معشوق به سطوح بالاتری میرسد، به اتحادی که موجب کمال آدمی است بدون این که یکی غالب باشد و دیگری مغلوب، یکی قهار باشد و دیگری مقهور انگار یکی بدون دیگری ناقص است زرقانی، ۱۳۸۴: ۵۲۰)
    شاملو شاعری است که تقریبا در تمام مجموعه های اشعار خود از عشق سخن گفته است گویی که عشق جزو اصلی زندگی آدمی است «اگر عشق نیست/ هرگز هیچ آدمیزاده را تاب سفری این چنین نیست! چنین گفتی /با لبانی که /مدام پنداری نام گلی را /تکرار میکند (شاملو، ۱۳۹۲: ۵۹۶) معشوق در شعر شاملو تنها زیبارویی نیست که فقط به جهت زیبایی اش ستایش می شود، بلکه زیبارویی است که توانایی آن را دارد که پیرامون خود را نیز زیبا کند : من ستاره ام را یافتم /به خوبی رسیدم… /تو خوبی /و من بدی نبودم/ تو را شناختم/تو را دریافتم/ و حرفهایم همه شعر /شد سبک شد» (همان: (۲۱۱) در سروده ذیل شاملو به عشق متقابل معتقد است او سعی میکند یک تئوری برابر برای عشق انسانی مطرح کند که در آن هر دو طرف معشوق باشند نه یکی عاشق و دیگری معشوق؛ در حقیقت برپایه نگاه شاملو به ،عشق کنش و واکنش مهر و محبت انسانی در قالب دوقلب، از ضروریات و ملزومات زندگی بشری محسوب میشود. برای زیستن دو قلب لازم است/ قلبی که دوست بدارد /قلبی که دوستش بدارند/ قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد/ قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید… /آن سوی ستاره من انسانی میخواهم/ انسانی که مرا بگزیند انسانی که من او را بگزینم /انسانی که به دستهای من نگاه کند./ انسانی در کنارم آیینه یی در کنارم /تا در او بخندم تا در او بگریم…» (همان: ۲۳۰-۲۳۱)
    با آمدن عشق گویی همه چیز رنگ دیگر میگیرد حتی زبان شاعر ساده تر و صمیمی تر میشود شاعر کسی را میخواهد که او را به پاکی و راستی بازگرداند؛ بــه دوران جنینی خویش به دوران کودکی زمانی که روح از پاکی و سادگی معصومانه ای بهره مند است. عشق او را به مادر طبیعت – که یکی از مؤلفه های رمانتیسم است – نزدیک میکند؛ به همین جهت است که شاعر میگوید مرا به دوران ناآگاهی خویش بازگردان تا علفها به جانب من «برویند و این تعبیر یادآور معنای لغوی عشق است که از «عشقه» گرفته شده و آن گیاهی است پیچنده و خزنده که بر تمامی تنه درخت می پیچد و آن را خشک میکند.
    «ای همسفر که راز قدرت های بــی کـران تـو بـر مــن پوشیده است! /مــرا بـه شـهر سپیده دم /واحۀ پاکی و راستی بازگردان!/ مرا به دوران ناآگاهی خویش بازگردان/ تا علفها به جانب من برویند /تا من بسان کندو با نیش شیرین هزاران زنبور خرد/ از عسل آکنده شوم /تا چون زنی نوبار /با وحشتی کیف تاک/ نخستین جنبشهای جنین را به انتظار هیجان انگیز تولد نوزادی دلبند مبدل کنم/ که من او را بازیافتگی خواهم نامید /هم بستر ظلمانی ترین شبهای از دست دادگی /من او را بازیافتگی نام خواهم نهاد.» (همان: ۳۸۶- ۳۸۷)
    سالم الشمواهيم
    عنصر عشق به آرامی وجود شاملو را تسخیر می کند و دربند خود می کشد و در اوج ناامیدی او را امیدوار می سازد در سروده ،پایین گیاه خزنده نماد عشق است که در تمام وجود شاعر ریشه دوانیده است . تولد دوباره وی میگردد به دیگر روی شاملو معشوق را چون آینهای میداند که با نگریستن به او از خویشتن خویش غافل شده چنان با وی به یکسانی رسیده است که ،خود نگاره ای از وجود معشوق گردیده است: «سرکش و سرسبز و پیچنده/ گیاهی دیوار کهنه باغ را فرو پوشیده است/ و از آن سوی دیگر /گیاه پیچند…/ در تن من گیاهی خزنده هست/ که مرا فتح می کند/ و من اکنون جز تصویری از او نیستم!» (همان: ۳۸۵-۳۸۶)

     ت) اومانیسم (انسان گرایی)

    اومانیسم یا انسان گرایی گرچه خود مکتبی جداگانه است اما به دلیل اهمیت بسیاری که شاعران رمانتیک به انسان و انسانگرایی در آثارشان نشان میدادند میتوان انسان گرایی را نیز به گونههای خاص در زمرۀ مؤلفههای رمانتیک قرار داد وردزورث، در توصیفی ساده از شاعر میگوید «شاعر انسانی است که خطاب به انسانها سخن میگوید.» (وردزورث ۱۳۸۷ (۴۸) گفتنی است شاعران رمانتیک دیدگاه بارزتری درباره انسان و نیز شعر اتخاذ کردند؛ زیرا اعتقاد داشتند سرشت معنوی انسان به طور کلی در خور اهمیت است.» (باوره، ۱۳۸۶ ۷۶) در شعر شاملو نیز انسان و نگرانیهای معاصرش پایه و اساس بنیان فکری وی را تشکیل میدهند؛ به دیگر ،بیان هرچند توجه به انسان یکی از ویژگی های اصلی شعر معاصر است، اما در شعر شاملو جزء اصلی شعر محسوب میشود و تقریبا کمتر شعری است که در آن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به انسان توجه نشده باشد. سلاجقه، ۱۳۸۴ (۱۱۴) با تأملی بر سرودههای معاصر به ژرفای این موضوع پی میبریم که اشعار شاعرانی همچون احمد شاملو، نیمایوشیج، اخوان ثالث و… پیام آور ارزشهای تازه ای برای انسان ایرانی بوده است. گسترش این ارزشها می توانسته است آفاق انسان دوستی کهن فرهنگ ما را به چشم اندازهای انسانی نو بپیوندد.» (مختاری، ۱۳۸۲: ۲۹)
    احمد شاملو شاعری است که تمام عمر برای «انسان» شعر گفته و در نگاه او جدایی انسانها با سنجش رنگ ،نژاد ،اندیشه و ،آیین وهنی گستاخانه به ساحت انسان است. او جنگ، گرسنگی، رنج، نادانی و خودکامگی را ننگی برای خانواده بشری میداند و به خود در زدودن این تنگ میکوشد صاحب اختیاری و دیگران، ۱۳۸۱: ۵۵۹) او گاه انسان را مورد خطاب قرار میدهد و برفرزانگی و خردی که در وجود او نهادینه شده است تأکید میکند انسان مخاطب ،شاعر به هستی معنا می بخشد و سرشار از وارستگی و فرزانگی است که هنوز یارای کشف خویشتن را نداشته و اندک علومی از خود ساطع کرده است. جالب این که شاملو عناصری از طبیعت را در برابر بشر پست و ناچیز میداند که در نگاه نخست دارای عظمت و جلال ظاهری هستند؛ عناصری همچون اقیانوس، کوه و دشت که هر یک به تنهایی از جایگاه درخوری در هستی برخوردارند: نقش غلط مخوان هان اقیانوس نیستی تو جلوۀ سیال ظلمات درون کوه نیستی خشکینه بی انعطافی محض انسانی تو سرمست خمب فرزانگی ای که هنوز از آن قطره ای بیش در نکشیده از معمای سیاه سر برآورده هستی معنای خود را با تو محک میزند» (همان: ۱۰۲۹- ۱۰۳۰)
    درخواست شاملو از همنوعانش خیزش و ایستادگی در برابر ناملایمات روزگار است؛ به دیگر بیان شاعر دستان انسان معجزه گر را تنها ابزار رویارویی با تقدیر فرض می کند و با این سوال: میلاد تو جز خاطره دردی بیهوده چیست؟» از وی میخواهد دیگر به گذشته مالامال از رنج و محنت نیاندیشد و بر جبر عالم چیره شود: «زیستن و معجزه کردن ورنه میلاد تو جز خاطره دردی بیهوده چیست…. معجزه کن معجزه کن که معجزه تنها دست کار توست» (همان: ۸۳۰-۸۳۱)

    ث) بازگشت به طبیعت

    طبیعت گرایی و توجه به طبیعت یکی از جلوه های اساسی شعر رمانتیک است. استفاده از طبیعت در آثار رمانتیک ها به صورتهای گوناگون وجود دارد. رمانتیسم بازگشـت بـه روستا و طبیعت را نشانی از بازگشت به پاکی و درمانی برای درد تنهایی می داند؛ بـه همین دلیل یادآوری طبیعت در شعر و نثر کاملا عادی و مرسوم است؛ به ویژه هنگامی که طبیعت با حالات و وضعیت روحی و ذهنی آفریننده اثر ،ادبی، شباهت و همخوانی دارد.» (فورست (۱۳۸۷ (۵۳) احمد شاملو نیز که یکی از برجسته ترین شاعران رمانتیک ادبیات فارسی معاصر است از شعر طبیعت به عنوان رهایی از کنش و واکنش های انسانی و غم و اندوه های فلسفی بشر سود جسته به جانب طبیعت گریزان است و بــدان پناه می برد. نام بردن عناصر طبیعت توسط یک شاعر به سادگی سروده ذیل، از سویی نشان از ارتباط عمیق وی با طبیعت دارد و از سویی نشانگر رنجوری شاعر از زندگی مدرنیته امروزی است بیگمان این مهم را میتوان از سروده های رمانتیک شاملو همچون این شاهد شعری دریافت :
    دوست داشتن مردان/ و زنان/ دوست داشتن نی لبکها/ سگها/ و چوپانان…/ دوست داشتن اشک تو /بر گونۀ من/ و سرور من/ بر لبخند تو /دوست داشتن شالیزارها /پاها /وا زالوها…/ دوست داشتن پاییز… شاملو، ۱۳۹۲: ۵۵- ۶۰)
    در شعر “باغ آینه “ بازگشت شاعر مورد پژوهش به طبیعت اولیه و پاک انسانی اش نمایان است؛ به دیگر ،بیان روح و جان ادیب رمانتیک با سادگی سکوت و نیز زیبایی طبیعت در آمیخته است؛ چراکه وحدت نزدیک ذهن و طبیعت مشخصه اساسی سبک رمانتیک است ،دومن (۱۳۸۶ (۹۰ شاملو در پی این ،وحدت از حالت بدبینی و اندوه فلسفی نیستی به خوشبینی و شادی منطقی هستی متحول میشود. این ادعا را عبارت های مشتمل بر جنگیدن با تاریکی برخاستن صیقل زدن روح و جان و ساختن ابدیت تأیید میکنند:
    چراغی به دستم چراغی در برابرم/ من به جنگ سیاهی میروم… /من/ بر می خیزم/ چراغی در دست چراغی در دلم/ زنگار روحم را صیقل میزنم/ آینه یی برابر آینه ات میگذارم تا با تو ابدیتی بسازم .شاملو، ۱۳۹۲: ۳۸۸- ۳۹۰)

    ج) شخصیت و فردگرایی

    مهم ترین عنصری که رمانتیسم به جهان مدرن هدیه داد این است که هر موجود انسانی از هویت متمایز و خاصی برخوردار است فردگرایی رمانتیک هـا بـه جـای تکیه صرف بر عقلانیت که پدیده ای عام و همگانی است بر درون فرد و آن چیزی تکیه
    می کند که منحصر به اوست و او را از دیگران متمایز میکند جعفری جزی، ۱۳۷۸: ۱۹)
    به عبارت دیگر باید گفت «رمانتیک ها صرف نظرا از مقاصدی که دنبال می کردند، همواره در جست وجوی «من» خویش بودند.» (لوکاچ و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۰) در حقیقت «در دوره معاصر شعر فارسی از قید قراردادی و تصنعی بودن آزاد شده و در اشعار شاعران معاصر یک مشخصۀ فردی به چشم میخورد و به نظر می رسد شاعران فردیت بیشتری یافته اند اسحاق، ۱۳۷۹: ۲۰۰) در شعر ذیل از سروده «نمی توانم زیبا نباشم شاملو بر فردیت رمانتیک تأکید انتیکی تاکید و مؤلفه های آن را در قالب شعر بر زبان جاری می سازد؛ به دیگر سخن، در کلام وی شکوفایی فردی شاعر رمانتیک به صورت آشکارا تبیین گردیده است. شاملو وجود و زیبایی هستی را به حضور شکوهمند خود نسبت میدهد:
    نمی توانم زیبا نباشم /عشوه ای نباشم در تجلی جاودانه… جهان اگر زیباست / مجیز حضور مرا میگوید شاملو، ۱۳۹۲: ۸۶۹- ۸۷۰)
    فردگرایی رمانتیک شاعر را بر آن میدارد تا گاه میان خویش و دیگر همنوعان پیوند برقرار کند و تمام جامعه بشری را بسان یک فرد واحد ببیند و این چنین بشر را معنا کند. دیگر نکته قابل تأمل در این سروده تکرار واژۀ «من» است؛ چراکه، «رمانتیکهـا صرف نظر از مقاصدی که دنبال میکردند همواره در جستجوی «من» خویش بودند.» لوکاچ و دیگران، ۱۳۸۶، ۱۰)
    من تنها فریاد زدم/ نه/ من از فرورفتن تن /زدم صدایی بودم من /شکلی میان اشکال /و معنایی یافتم .(همان: ۷۲۷- ۷۲۸)
    شاملو در جایی دیگر نیز شخصیت محوری را که از ویژگیهای مکتب رمانتیسم است، مورد اهتمام قرار میدهد و برای خود شخصیتی مستقل در میان پدیده های جهان قائل است و حضور خود در دنیا را رسالتی میداند که بر عهده او گذاشته شده است. او بر این رسالت و انجام آن تأکید می ورزد تا جایی که در مقابل مرگ ایستادگی میکند: «من اینجا پا سفت کرده ام که همین را بگویم… من اینجا مانده ام از اصــل خـــود بـه دورا که همین را بگویم و بدین رسالت دیری است تا مرگ را فریفته ام/ بر آسمان سرودی بلند میگذرد شاملو (۱۳۹۲: ۷۳۲ – ۷۳۳)

    چ) سیر و سیاحت (سفر)

    آزردگی از محیط و زمان موجود و قرار به سوی فضاها یا زمانهای دیگر، دعوت به سفر تاریخی یا جغرافیایی سفر واقعی یا بر روی بالهای خیال یکی دیگر از مشخصات آثار رمانتیک هاست. (حسینی، ۱۳۸۴ (۱۸۱) سفر در اشعار شاملو به چند گونه نمود دارد:
    گاه سفر واقعی است و در دنیای بیرون اتفاق میافتد و گاه زاییده ذهن شاعر است. در شعر «سفر» شاعر به سفری خیالی میپردازد. او در خیال خود قدم در راهی بی پایان میگذارد و تا جایی پیش میرود که سایهاش نیز در مقابل چشمانش ناپدید می شود:
    در قرمز غروب/ رسیدن /از کوره راه ،شرق دو ،دختر کنار من/ تابیده بود و تفته/ مس گونه هایشان…. /و با من گفتند با ما بیا به غرب… /و با من گفتند با ما بیا به راه… /در ساکت بزرگ به من دوختند چشم /برخاستم ز جای نهادم به راه پای و در راه دور دست…/ و چندان که سایه مان و سرود /من در راه پرغبار نهان شد» (شاملو، ۱۳۹۲ )
    در این شعر راوی با توصیفی رمانتیک مضمون شعر کلاسیک را با زبانی نو بازگو کرده و از دو دختری که از شرق آمده اند سخن میگوید پاشایی، ۱۳۷۸: ۱۴۰) آن دو دختر شاعر را به حرکت و سفر کردن تشویق میکنند و شاعر در خیال خود سفری طولانی را آغاز میکند و تا جایی پیش میرود که سایهاش در میان گرد و غبار راه محو میشود. شاملو در شعری دیگر سفری متفاوت را به نمایش میگذارد او از معشوق میخواهد تا همراه او از زشتی و تباهی» بگریزد
    برویم ای یار /ای یگانه من/ دست مرا بگیر/ سخن من نه از درد ایشان بود/ خود از دردی بود /که ایشان اند/ برویم ای یار ای یگانه من/ برویم و دریغا! /به هم پایی این نومیدی خوف انگیز /به هم پایی این یقین/ که هر چه از ایشان دورتر میشویم/ حقیقت ایشان را آشکارتر در می یابیم… شاملو، ۱۳۹۲: ۴۹۰ – ۴۹۱)
    سفری که شاعر معشوق را بدان دعوت میکند سفری واقعی است. شاعر در حقیقت از انسانهایی دوری میکند که وجودشان موجب درد و تلخی است. سفری در میان نومیدی و یقین؛ شاعر بر این باور است که این سفر به او در درک حقیقت وجودی انسانهای اطرافش کمک میکند.

    ح) یادکرد مرگ

    از دیگر مؤلفه های مکتب رمانتیک توجه به مرگ است. مرگ اندیشی و دل نگرانی های حاصل از آن در مکتب رمانتیسم یکی از ویژگیهای بارز این مکتب است. در تفکر فیلسوفان، مرگ جدا از زندگی نیست، بلکه حادثه ای است که در زندگی اتفاق می افتد؛ بنابراین، مرگ برای انسان در یک حالت مرزی میان دانستن و ندانستن قرار دارد. معتمدی، ۱۳۸۶ (۱۵۱)
    فروید نیز هنرمند را بیماری میداند که به مرگ پناه میبرد و به نعمت ولادت مجدد و زندگانی نو دست مییابد آریان پور ۱۳۵۴ (۲۵۴) یکی دیگر از جنبه های عاطفی شعر شاملو موضوع مرگ و اندیشه ها و تأثرات روحـــی ثيرات روحى ناشی از آن است مرگ در بیشتر سرودههای شاملو کنار عشق قرار میگیرد؛ اگرچه عشق بعدها شور و هیجانش فرومی نشیند و سرانجام در “مجموعهٔ شکفتن در مه” محو میشود اما مرگ باقی میماند پورنامداریان ۱۳۹۰ (۱۴۰)
    شاملو در شعر “وحسرتی” از برف سفید پیری که بر چهرۀ او نشسته سخن میگوید و از فرا رسیدن دوران پیری و مرگ خبر میدهد . او استمرار گذر لحظَه های زندگی و عدم توقف آن را نشانی از پیری و نزدیکی به مرگ میداند:
    نه /این برف را /دیگر/سر بازایستادن نیست /برفی که بر ابروی و موی ما مینشیند /تا در آستانه آیینه چنان در خویش نظر کنیم /که به وحشت /از بلند فریادوار گداری/ بــه اعماق مغاک/ نظر بر دوزی (شاملو، ۱۳۹۲: ۶۶۵)
    هرچه می گذرد شاعر زمان رفتن را نزدیکتر و مرگ را آماده در نوردیدن خود میبیند. وی با جان بخشی مرگ چشم دریدن از سویی و تهدید کننده بودن آن از سویی دیگر، آن را جانداری جنگجو و مبارزی چیره تصور می کند:
    پیمانه ها به چهل رسید و از آن برگذشت /افسانه های سرگردانیت/ این قلب در به در/ به پایان خویش نزدیک میشود/ بیهوده مرگ/ به تهدید چشم می دراند.»

    نتیجه گیری بازتاب رمانتیسم

    بررسی های انجام شده در این مقاله نشان میدهد که شاملو از آموزه های رمانتیسم در آثار خود تاثیر پذیرفته و همین امر موجب گسترش دامنه خلاقیتهای هنری او گشته است. در میان مؤلفه های به کار رفته در سروده شاعر خیال نقش بسزایی داشته است؛ بـه گونه ای که پژواک خیال در سراسر سرودههایش موج میزند و مخاطب همراه با او از حالت شعوری به حالت شعری منتقل می.شود همچنین شعر شورانگیز شاملو حاصل حضور هیجان و احساس رمانتیک گونه وی است؛ احساسی که شاعر هرچه را با آن تجریه میکند در طلیعه شعر و ادب جای میدهد عشق مهم ترین درون مایه شعری شاملو است که تقریبا در تمام شعرهای او میتوان آن را یافت عنصر عشق در سروده شاعر با نمودهای گوناگونی جلوه مییابد عشق به معشوق عشق به وطن عشق بـ انسان و عشق به مادر. برپایه نگاه شاملو به عشق، مهر و محبت انسانی از ملزومات زندگی بشری محسوب میشود این شاعر معاصر علاوه بر پرداختن به دغدغه های انسان امروزی تمام تلاش خویش را به کاربسته است تا ساحت انسانیت را از مرزهای ادیان و ملل و نژادها گذردهد و گستره دایرۀ جهان شمول انسانیت را بیش از پیش بگستراند. وی از شعر طبیعت به عنوان رهایی از درد و رنجهای انسانی و غم و اندوه های فلسفی بشر سودجسته و به سمت طبیعت گریزان است و بدان پناه میبرد. علاوه بر این در کلام وی شکوفایی فردی شاعر رمانتیک به صورت آشکارا تبیین گردیده است. شاملو وجود و زیبایی هستی را به حضور شکوهمند خویشتن مرتبط ساخته .است از دیگر مؤلفه های رمانتیک در سرودههای شاعر سیر و سیاحت و سفر .است این سفر گاه واقعی است و در دنیای بیرون اتفاق میافتد و گاه زاییده ذهن شاعر .است همچنین مرگ اندیشی از گزاره های پربسامد مکتب رمانتیسم در اشعار احمد شاملو .است. وی با مرگ و تأثرات نشأت گرفته از آن کنار می آید اما مرگ یک نگرانی همیشگی برایش به همراه دارد و آن جدایی وی از معشوق است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *