رقص با پرستو ها
داشتم دفن میکردم
خیالی را در این تاریک
خیال رقص با پرستو ها در جاده های بلوغ پر بوسه
و من میدانم که خواهم سوخت
خواهم سوخت
و این غم انگیز یقین مرا میرساند به سروری ابدی
گرچه خواهم سوخت
اما خواهد رویید از خاکسترم جنگل
از خاکسترم دریا
از خاکسترم باران
و این باران خواهد رفت آتش.
گرچه میدانم فرو خواهند ریخت استخوان هایم از رنج
اما پله هایی روزی از وجودم میشوند سبز
و خواهند رفت مردمانی از آن بالا
تا بیارند ماه را روی زمین
و چشم هایم
این چشم هایی که آتش فشان بودند
از سیاه نمناکش جویبار ها میشوند جاری
و در هر جویباری گم میشود آتشی، رنجی، غمی
داشتم دفن میکردم خیالی را در گوشه اتاق تاریک در انزوای پاییز
و نسیم که از دیدار باران آمده بود
به من میگفت:” گرچه خواهی سوخت
اما زندگی چون خون
در رگ هایت میشود جاری
از خاکسترت خواهند شکفت گل ها
و خواهند رقصید مردمانی با پرستو ها
زیر بوسه های پاییز.”
- رقص با پرستو ها - آوریل 5, 2023
- نامش زندگی ست - آوریل 4, 2023
- شکوفه های سال های دور - دسامبر 19, 2022