شعر دردی عتیق احمدرضا احمدی

باشد که حافظه‌ام را از دست بدهم – دردی عتیق

  • باشد که حافظه‌ام را از دست بدهم – دردی عتیق احمدرضا احمدی

     

    باشد که حافظه‌ام را از دست بدهم و از همه‌ی پل‌های در حال ریختن

    عبور کنم اما هم‌چنان می‌‌خواهم ترا ببینم، ستاره و شک را گزاف

    شمردم، در کنار بوته‌های گُل سرخ روزهای عمر را به باد و فنا و قصه

    سپردم. دردی عتیق، روزی گمان‌زده از نابودی که از صبحش بوی

    مرگ و نیستی به دماغ می‌خورد.

    گُل‌فروشان ولگرد همراه با ریشه‌های بوته‌های گُل سرخ به عمق

    خاک رفته بودند در کنار بوته‌های گُل سرخ کفش‌های مندرس و

    قدیمی دیده می‌شد، باد ناقص و تهی از وزش، دو سه برگ مانده بر

    درخت را در پاییز چپاول کرد، تماشای این دو سه برگ همه‌ی هفته‌ی

    ما بود گفتم برخیزم دشنه را صیقل دهم در قلبم جای دهم، امید‌ها

    همراه با کوه‌ها ریزش می‌کردند در برودت نگاه عابران سنگ

    می‌شدیم و خیال می‌کردیم هفته به پایان است با ما فقط دو سیب

    کال و تکه‌ای نان بیات همراه بود.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    هان! هلا! آی!

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر روزی برای تو خواهم گفت

     

    باشد که حافظه‌ام را از دست بدهم

    نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «باشد که حافظه‌ام را از دست بدهم و از همه‌ی پل‌های در حال ریختن عبور کنم اما هم‌چنان می‌‌خواهم ترا ببینم، ستاره و شک را گزاف شمردم، در کنار بوته‌های گُل سرخ روزهای عمر را به باد و فنا و قصه سپردم» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «امید‌ها همراه با کوه‌ها ریزش می‌کردند در برودت نگاه عابران سنگ می‌شدیم و خیال می‌کردیم هفته به پایان است با ما فقط دو سیب کال و تکه‌ای نان بیات همراه بود.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای دردی عتیق احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای دردی عتیق احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *