مادرم بر پیراهنم بالهایی دوخته بود – بال احمدرضا احمدی
مادرم بر پیراهنم بالهایی دوخته بود که به آسمان پرواز کنم. من تا آن تابستان گم در هیاهوی رفتگران و گرما بودم، این بالها را ندیده بودم، در صبحی بالها را بر پیراهنم دیدم، اما نمیدانستم باید به کجا پرواز کنم به کدام شهر –به دیدار چه کسی. همهی ارثیهی رویایم را در همهی این سالیان خرج کرده بودم، هنوز دو و سه محله از کودکی را به یاد داشتم میگفتم: گیرم که به محلهی کودکی رفتم عابران و ساکنان که همه مردهاند، دکانها که دیگر نیست، درختان اقاقیا که در سرمای یک سال سوختند. آن دخترانی را که ستایش میکردم –کجا-کجا-کجا هستند. دیگر آن کوچه قلمروی پاییز نیست. میخواستم مادرم را از خواب بیدار کنم تا بالها را از پیراهنم جدا کند. اما یادم رفته بود که مادرم در اسفندماه در روزی برفی در خیابانی انبوه از درخت و چمن و برف وفات یافته بود. پیراهنم را که در غروب شستم بالها از پیراهنم جدا شد غروب بالها را به کبوتران در بام تعارف کردم –کبوتران بالهای پارچهای را در بام نوک زدند، از بام رفتند- کبوتران دیگر تا امروز به بام نیامدند.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
مجموعه شعر عزیز من
مادرم بر پیراهنم بالهایی دوخته بود
نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مادرم بر پیراهنم بالهایی دوخته بود که به آسمان پرواز کنم. من تا آن تابستان گم در هیاهوی رفتگران و گرما بودم، این بالها را ندیده بودم، در صبحی بالها را بر پیراهنم دیدم، اما نمیدانستم باید به کجا پرواز کنم به کدام شهر –به دیدار چه کسی» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «پیراهنم را که در غروب شستم بالها از پیراهنم جدا شد غروب بالها را به کبوتران در بام تعارف کردم –کبوتران بالهای پارچهای را در بام نوک زدند، از بام رفتند- کبوتران دیگر تا امروز به بام نیامدند.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای بال احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای بال احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023