باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود - یک لحظه زیستن

باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود – یک لحظه زیستن

  • باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود – یک لحظه زیستن

     

    باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود
    بر شیشه های پنجره ی کوچک اتاق
    خاکستر سپید هزاران خیال دور
    دامن گشوده بود به ویرانه ی اجاق
    من آمدم به سوی تو ، بی هیچ آرزوی
    بی هیچ اشتیاق
    زاغان ، درون کوچه ی تاریک آسمان
    پر می زدند مست
    این ، نعره می کشید که دست سیاه شب
    خورشید را ربود
    آن ، نعره میکشید که مشت درشت کوه
    خورشید را شکست
    پوشیده بود چشمه ی ماه از غبار ابر
    شب ، کور بود و پنجره کور و ستاره کور
    می سوخت در اجاق فرزوان چشم تو
    رؤیای روزهای خوش و قصه های دور
    برخاستی که حلقه کنی دست خویش را
    بر گرد گردنم
    اما دلم به گفتن حرفی رضا نداد
    تا پرسم : این تویی و ، تو گویی که : این منم
    یک لحظه بی اشاره و یک لحظه بی سخن
    با هم گریستیم
    یک لحظه در کنار هم و بی خبر ز هم
    ماندیم و زیستیم
    باران گریه کوفتن آغاز کرده بود
    بر شیشه های پنجره ی دیدگان تو
    چون بغض در گلوی شب بی صدا شکست
    آمیخت سرگذشت من و داستان تو
    ما چون دو برگ همزاد از شاخ یک درخت
    بر خاک ریختیم
    با هم به سرزمین بهاران گریختیم
    اما چو باد حیله گر از راه دررسید
    ما را فریب داد و به دنبال خود کشاند
    آنگه ز یاد برد و به خاک سیه نشاند
    باران دوباره کفتن آغاز کرده بود
    بر شیشه های پنجره ی کوچک اتاق
    خاکستر سپید هزاران خیال دور
    دامن گشوده بود به ویرانه ی اجاق
    بیرون پنجره
    دور از اتاق من
    دور از اجاق من
    چون کرکسی گرسنه در آفاق لعلگون
    پر می گشود ابر
    در چشم آفتاب
    منقار تیز خویش به خون شسته بود ابر
    از لاشه های سوخته ی برگ های پیر
    دل کنده بود و چشم فروبسته بود ابر
    پر می گشود ابر

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «باران دوباره کوفتن آغاز کرده بود بر شیشه های پنجره ی کوچک اتاق خاکستر سپید هزاران خیال دور دامن گشوده بود به ویرانه ی اجاق من آمدم به سوی تو ، بی هیچ آرزوی بی هیچ اشتیاق زاغان ، درون کوچه ی تاریک آسمان پر می زدند مست» آیا با این سطر ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نادر نادرپور که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نادر نادرپور بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «پر می گشود ابر
    در چشم آفتاب منقار تیز خویش به خون شسته بود ابر از لاشه های سوخته ی برگ های پیر دل کنده بود و چشم فروبسته بود ابر پر می گشود ابر
    » از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای یک لحظه زیستن

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر یک لحظه زیستن نادر نادرپور بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *