شعر ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد _ غزل45 _ ادیب الممالک
ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد
چو زلف خود شبی تاریک و روز درهمی دارد
چرا نالد ز غم ماهی که بر تخت شهنشاهی
ز جم جام، از خضر لعل، از سلیمان خاتمی دارد
نفرساید ز فرعون آنکه در جیش ید بیضا
نیندیشد ز جادو آنکه اسم اعظمی دارد
اگر غم فی المثل افراسیابستی چه باک آنرا
که اندر لشکر حسن از محبت رستمی دارد
اگر دجال سرتاسر جهان را زیر حکم آرد
نترسد آنکه با خود همنفس عیسی دمی دارد
چه غم آن دلستان را از خم و پیچ جهان باشد
که اندر تار گیسو پیچ و در ابرو خمی دارد
نگوید با من آن غم چیست تا کوشم به درمانش
مرا پنداری اندر دیده چون نامحرمی دارد
نه راهم داد، در کویش نه بنشانده به پهلویش
مگر چون چشم آهویش به دل از من رمی دارد
ز بی بنیادی اوضاع گردون، غم مخور جانا
که عشق من به دیدارت اساس محکمی دارد
مگر رنج تو از درد شهیدانت فزونستی
و یا وزن تو از نه کرسی گردون کمی دارد
تو اندر کعبه دل آیت قدسی اگر خواندی
که کعبه هاجری بیت المقدس مریمی دارد
جمال روشنت با لعل میگون هست دارائی
که با آیینه اسکندری جام جمی دارد
چراغ غصه خامش کن غم گیتی فرامش کن
ز دور دهر دل خوش کن که اینهم عالمی دارد
به غیر از مرگ هر دردی که یابی باشدش درمان
بجز زخم زبان هر زخم کاری مرهمی دارد
الهی تا قیامت شاد و خرم باد دلدارم
که بر یادش دل من حال شاد و خرمی دارد
امیری را درون دل بود چون خانه ویران
که طوفان بیند از اشکی و سیل از شبنمی دارد
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعر: غزل
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز
چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل
ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد چو زلف خود شبی تاریک و روز درهمی دارد چرا نالد ز غم ماهی که بر تخت شهنشاهی ز جم جام، از خضر لعل، از سلیمان خاتمی دارد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «الهی تا قیامت شاد و خرم باد دلدارم که بر یادش دل من حال شاد و خرمی دارد امیری را درون دل بود چون خانه ویران که طوفان بیند از اشکی و سیل از شبنمی دارد» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024