
معنی جادو جنبل کردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جادو جنبل کردن در گویش ها و لهجه.
معنی جادو جنبل کردن
افسون کردن.
معنی جادو جنبل کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) جادو کردن .
معنی جادو جنبل کردن در لغت نامه دهخدا
جادوجنبل کردن. [ جَم ْ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. به سحرو جادو توسل جستن. افسون کردن. رجوع به جادو شود.
پیشنهاد و نظر شما برای واژه جادو جنبل کردن
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی
Latest posts by sahar (see all)
- لاله سیراب – نفسی داشتم و ناله و شیون کردم - بهمن 9, 1401
- ناله ناکامی – برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم - بهمن 9, 1401
- زندان زندگی – تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم - بهمن 9, 1401