شعر زندان هوشنگ ابتهاج

پیرانه سرم رنج و غم زندان است – زندان

پیرانه سرم رنج و غم زندان است – شعر زندان هوشنگ ابتهاج   پیرانه سرم رنج و غم زندان است آه از غم پیری که دو صد چندان است من برخی آن پیر خردمند که گفت دنیا همه زندان خردمندان است   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما[…]

شعر غم شیر هوشنگ ابتهاج

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر – غم شیر

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر – شعر غم شیر هوشنگ ابتهاج   در کنج قفس پشت خمی دارد شیر گردن به کمند ستمی دارد شیر در چشم ترش سایه ای از جنگل دور ای وای خدایا، چه غمی دارد شیر   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر[…]

شعر آن عشق هوشنگ ابتهاج

آن عشق که دیده گریه و آموخت ازو – آن عشق

آن عشق که دیده گریه و آموخت ازو – شعر آن عشق هوشنگ ابتهاج   آن عشق که دیده گریه و آموخت ازو دل در غم او نشست و جان سوخت ازو امروز نگاه کن که جان و دل من جز یادی و حسرتی چه اندوخت ازو   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از[…]

شعر برد هوشنگ ابتهاج

گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم – برد

گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم – شعر برد هوشنگ ابتهاج   گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم چندان که شب و روز شمردم ، مردم آری، همه باخت بود سر تا سر عمر دستی که به گیسوی تو بردم، بردم   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما[…]

شعر درس وفا هوشنگ ابتهاج

ای آتش افسرده ی افروختنی – درس وفا

ای آتش افسرده ی افروختنی – شعر درس وفا هوشنگ ابتهاج   ای آتش افسرده ی افروختنی ای گنج هدر گشته ی اندوختنی ما عشق و وفا را ز تو آموخته ایم ای زندگی و مرگ تو آموختنی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما حافظ – غزل[…]

شعر فریاد هوشنگ ابتهاج

چون مه که ز دشت لاله بر می خیزد – فریاد

چون مه که ز دشت لاله بر می خیزد – شعر فریاد هوشنگ ابتهاج   چون مه که ز دشت لاله بر می خیزد از کشته شهر ناله بر می خیزد فردا که به رستخیز در نی بدمند فریاد هزار ساله بر می خیزد   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه[…]

شعر هنوز هوشنگ ابتهاج

هر چند که گرد من برانگیخته ای – هنوز

هر چند که گرد من برانگیخته ای – شعر هنوز هوشنگ ابتهاج   هر چند که گرد من برانگیخته ای باران بلا بر سر من ریخته ای چون اشک مرو ز پیش چشمم که هنوز چون ناله به دامان دل آویخته ای   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر[…]

شعر آهنگ سفر هوشنگ ابتهاج

امروز منم که راهی کوی توام – آهنگ سفر

امروز منم که راهی کوی توام – شعر آهنگ سفر هوشنگ ابتهاج   امروز منم که راهی کوی توام امید وصال می کشد سوی توام تا دست رسد شبی به گیسوی توام می آیم و آشفته تر از موی توام   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما حافظ[…]

شعر چشم بسته هوشنگ ابتهاج

چشم بستندم که دنیا را مبین – چشم بسته

چشم بستندم که دنیا را مبین – شعر چشم بسته هوشنگ ابتهاج   چشم بستندم که دنیا را مبین دل ز دنیا کنده ام من پیش ازین مال دنیا مال دنیا ای کریم با تو در دنیا و عقبا ننگریم دیده ام بس چشم باز بی حضور مانده از دیدار آن دلدار دور وی بسا[…]

شعر سر و سنگ هوشنگ ابتهاج

سر به سنگی می زدم فریاد خوان – سر و سنگ

سر به سنگی می زدم فریاد خوان – شعر سر و سنگ هوشنگ ابتهاج   سر به سنگی می زدم فریاد خوان پاسخم آمد شکست استخوان سنگ سنگین دل چه می داند که مرد از چه سر بر سنگ می کوبد به درد او همین سنگ است و از سرها سر است سنگ روز سر[…]

شعر خواب آینه هوشنگ ابتهاج

نقش او در دل چه زیبا می نشست – خواب آینه

نقش او در دل چه زیبا می نشست – شعر خواب آینه هوشنگ ابتهاج   نقش او در دل چه زیبا می نشست سنگدل آیینه ی ما را شکست آینه صد پاره شد در پای دوست باز در هر پاره عکس روی اوست آینه درعشق بازی صادق است آینه یک دل نه، صد دل عاشق[…]

شعر خون بلبل هوشنگ ابتهاج

بهارا چه شیرین و شاد آمدی – خون بلبل

بهارا چه شیرین و شاد آمدی – شعر خون بلبل هوشنگ ابتهاج   بهارا چه شیرین و شاد آمدی که با مژده داران داد آمدی بده داد ما را که خون خورده ایم ستم های آن سرنگون برده ایم بدر برده از دست بیدادگر دلی در بدر، غرق خون جگر دلی، مانده صد زخم خنجر[…]

شعر سماع سوختن هوشنگ ابتهاج

عشق شادی ست، عشق آزادی ست – سماع سوختن

عشق شادی ست، عشق آزادی ست – شعر سماع سوختن هوشنگ ابتهاج   عشق شادی ست، عشق آزادی ست عشق آغاز آدمی زادی ست عشق آتش به سینه داشتن است دم همت بر او گماشتن است عشق شوری زخود فزاینده ست زایش کهکشان زاینده ست تپش نبض باغ در دانه ست در شب پیله رقص[…]

شعر یادگار خون سرو هوشنگ ابتهاج

دلا دیدی که خورشید ازشب سرد – یادگار خون سرو

دلا دیدی که خورشید ازشب سرد – شعر یادگار خون سرو هوشنگ ابتهاج   دلا دیدی که خورشید ازشب سرد چو آتش سر ز خاکستر بر آورد زمین و آسمان گلرنگ و گلگون جهان دشت شقایق گشت ازین خون نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجر ها که از دل ها گذر کرد[…]

شعر ساقی نامه هوشنگ ابتهاج

بیا ساقی آن می که جام آفرید – ساقی نامه

بیا ساقی آن می که جام آفرید – شعر ساقی نامه هوشنگ ابتهاج   بیا ساقی آن می که جام آفرید به من ده که جان جامه بر تن درید کجا تن کد بار هنگامه اش که او جان جان است و جان جامه اش بیا ساقی آن می که خون حیات ازو شد روان[…]

شعر بهار غم انگیز هوشنگ ابتهاج

بهار آمد، گل و نسرین نیاورد – بهار غم انگیز

بهار آمد، گل و نسرین نیاورد – شعر بهار غم انگیز هوشنگ ابتهاج   بهار آمد، گل و نسرین نیاورد نسیمی بوی فروردین نیاورد پرستو آمد و از گل خبر نیست چرا گل با پرستو همسفر نیست؟ چه افتاد این گلستان را، چه افتاد؟ که آیین بهاران رفتش از یاد چرا می نالد ابر برق[…]

شعر آواز ماه هوشنگ ابتهاج

می گذرد آن بت ناز آفرین – آواز ماه

می گذرد آن بت ناز آفرین – شعر آواز ماه هوشنگ ابتهاج   می گذرد آن بت ناز آفرین در دل عشاق نیاز آفرین زیر بغل تنگ فشرده کتاب عمر مرا جلوه دهد در شتاب زلف رها کرده به رخ ناز را سایه زده نرگس غماز را خرمن مو ریخته بر شانه ها کرده پریشان[…]

شعر شمع و سایه هوشنگ ابتهاج

دوش در عزلت جان فرسایی – شمع و سایه

دوش در عزلت جان فرسایی – شعر شمع و سایه هوشنگ ابتهاج   دوش در عزلت جان فرسایی داشتم همدم روشن زایی شمع آن همدم دیرینه ی من سوختن ها را آیینه ی من همه شب مونس و دمسازم بود همدم و همدل و همرازم بود گرم می سوخت و می ساخت چو من مستی[…]

شعر گهواره ی خالی هوشنگ ابتهاج

عمری ست تا از جان و دل، ای جان و دل می خوانمت – گهواره ی خالی

عمری ست تا از جان و دل، ای جان و دل می خوانمت – شعر گهواره ی خالی هوشنگ ابتهاج   عمری ست تا از جان و دل، ای جان و دل می خوانمت تو نیز خواهان منی، می دانمت، می دانمت گفتی اگر دانی مرا آیی و بستانی مرا ای هیچکاه ناکجا! گو کی،[…]

شعر خواب و خیال هوشنگ ابتهاج

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت – خواب و خیال

 نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت – شعر خواب و خیال هوشنگ ابتهاج   نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد[…]

شعر مرغ دریا هوشنگ ابتهاج

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت – مرغ دریا

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت – شعر مرغ دریا هوشنگ ابتهاج   آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه[…]

شعر یگانه هوشنگ ابتهاج

همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی – یگانه

همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی – شعر یگانه هوشنگ ابتهاج   همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی و گر دوباره بر آیی هزار چندانی چه مایه جان و جوانی که رفت در طلبت بیا که هر چه بخواهی هنوز ارزانی ز دل نمی روی ای آرزوی روز بهی که چون ودیعه ی[…]

شعر درد هوشنگ ابتهاج

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست – درد

حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست – شعر درد هوشنگ ابتهاج   حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست بیا که مسئله بودن[…]

شعر سرگذشت چمن هوشنگ ابتهاج

ز سرگذشت چمن دل به درد می آید – سرگذشت چمن

ز سرگذشت چمن دل به درد می آید – شعر سرگذشت چمن هوشنگ ابتهاج   ز سرگذشت چمن دل به درد می آید ببند پنجره را باد سرد می آید دریغ باغ گل سرخ من که در غم او همه زمین و زمان زار و زرد می آید نمی رود ز دل من صفای صورت[…]

شعر خواب هوشنگ ابتهاج

بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا – خواب

بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا – شعر خواب هوشنگ ابتهاج   بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا از چه دریا آمدم با ابر بی پایان غم کاسمان عمری ست تا یکریز می بارد مرا آخرین پیمانه ی شبگیر این خمخانه ام تا کدامین مست[…]

شعر با سینه سردان هوشنگ ابتهاج

منشین چنین زار و حزین چون روی زردان – با سینه سردان

منشین چنین زار و حزین چون روی زردان – شعر با سینه سردان هوشنگ ابتهاج   منشین چنین زار و حزین چون روی زردان شعری بخوان، سازی بزن، جامی بگردان ره دور و فرصت دیر، اما شوق دیدار منزل به منزل می رود با رهنوردان من بر همان عهدم که با زلف تو بستم پیمان[…]

شعر هم آشیان هوشنگ ابتهاج

هنوز عشق تو امید بخش جان من است – هم آشیان

هنوز عشق تو امید بخش جان من است – شعر هم آشیان هوشنگ ابتهاج   هنوز عشق تو امید بخش جان من است خوشا غمی که ازو شادی جهان من است چه شکر گویمت ای هستی یگانه ی عشق که سوز سینه یخورشید در زبان من است اگر چه فرصت عمرم ز دست رفت بیا[…]

شعر چشمه ی خارا هوشنگ ابتهاج

ای عشق مشو در خط گو خلق ندانندت – چشمه ی خارا

ای عشق مشو در خط گو خلق ندانندت – شعر چشمه ی خارا هوشنگ ابتهاج   ای عشق مشو در خط گو خلق ندانندت تو حرف معمایی خواندن نتوانندت بیگانه گرت خواند چون خویشتنت داند خوش باش و کرامت دان کز خویش برانندت درد تو سرشت توست درمان ز که خواهی جست تو دام خودی[…]

شعر کمند مهر هوشنگ ابتهاج

چو شبروان سرآسیمه، گرد خانه مگرد – کمند مهر

چو شبروان سرآسیمه، گرد خانه مگرد – شعر کمند مهر هوشنگ ابتهاج   چو شبروان سرآسیمه، گرد خانه مگرد تو خود بهانه ی خویشی پی بهانه مگرد تو نور دیده ی مایی به جای خویش در آی چنین چو مردم بیگانه گرد خانه مگرد تویی که خانه خدایی بیا و خود را باش برون در[…]

شعر هست ای ساقی هوشنگ ابتهاج

شکوه جام جهان بین شکست ای ساقی – هست ای ساقی

شکوه جام جهان بین شکست ای ساقی – شعر هست ای ساقی هوشنگ ابتهاج   شکوه جام جهان بین شکست ای ساقی نماند جز من و چشم تو مست ای ساقی من شکسته سبو چاره از کجا جویم که سنگ فتنه سر خم شکست ای ساقی صفای خاطر دردی کشان ببین که هنوز ز داشت[…]