دانلود دکلمه صوتی شعر شادی به روزگار گدایان کوی دوست سعدی – غزل 106 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. بر خاک ره نشسته به امید روی دوست. گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم.
شعر شادی به روزگار گدایان کوی دوست – غزل 106 – سعدی
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست
صبرم ز روی دوست میسر نمیشود
دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست
ناچار هر که دل به غم روی دوست داد
کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست
خاطر به باغ میرودم روز نوبهار
تا با درخت گل بنشینم به بوی دوست
فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند
ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست
سعدی چراغ مینکند در شب فراق
ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
شادی به روزگار گدایان کوی دوست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر شادی به روزگار گدایان کوی دوست سعدی است. این قطعهها توسط محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب و حمیدرضا محمدی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب
معنی شادی به روزگار گدایان کوی دوست
شادی به روزگار گدایان کوی دوست بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
چه روزگار خوشی دارند، طالبان معشوق که به امید دیدن روی دوست بر خاک راه نشسته اند.
[ گدایان کوی دوست = طالبان و نیازمندان معشوق ]
معنی گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم
گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست
با خود می اندیشم که انزوا اختیار کنم و به گوشه ای روم، امّا دل از اینکه خاطرم به سوی دوست کشیده می شود، آرام نمی گیرد.
[ خاطر = فکر و اندیشه، دل / نشستن دل = کنایه از آزام و قرار یافتن دل ]
معنی صبرم ز روی دوست میسر نمیشود
صبرم ز روی دوست میسر نمیشود دانی طریق چیست تحمل ز خوی دوست
صبر از روی دوست برایم ممکن نیست. می دانی چاره این کار چیست؟ اینکه تندخویی دوست را تحمّل کنم.
معنی ناچار هر که دل به غم روی دوست داد
ناچار هر که دل به غم روی دوست داد کارش به هم برآمده باشد چو موی دوست
ناگزیر هر کس که غم روی دوست را پذیرفت و بدآن دل داد، کارش مثل گیسوان دوست پریشان و آشفته می گردد.
[ به هم برآمدن کار = آشفته و پریشان شدن کار / دل به چیزی دادن = عاشق و شیفته چیزی شدن ]
معنی خاطر به باغ میرودم روز نوبهار
خاطر به باغ میرودم روز نوبهار تا با درخت گل بنشینم به بوی دوست
در بهاران ذهنم به سوی باغ کشیده می شود تا در آنجا به آرزوی نشستن با دوست با درخت گُل همنشین گردم.
بهار = شکوفه های تازه و نورُسته، گل درخت نارنج و نوعی گل گاوچشم و اقحوان اصغر است، بستان افروز که آن را تاج خروس گویند که گلی است سرخ رنگ و به عنوان گل زینتی نیز در باغ ها کاشته می شود (گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی).
معنی فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند
فردا که خاک مرده به حشر آدمی کنند ای باد خاک من مطلب جز به کوی دوست
ای باد، فردا که در روز قیامت اجزای خاک مردگان را گِرد می کنند تا از آن آدمی به وجود آورند، خاک مرا فقط از سر کوی دوست بخواه. (خاک من فقط در کوی دوست یافت می شود).
[ حشر = روز قیامت و رستاخیز / کردن = آفریدن ]
معنی سعدی چراغ مینکند در شب فراق
سعدی چراغ مینکند در شب فراق ترسد که دیده باز کند جز به روی دوست
سعدی در شب هایی که در فراق به سر می برد، چراغ روشن نمی کند، زیرا بیم آن دارد که در پرتو روشنایی چراغ، چشمش به چهرۀ کسی جز دوست بیفتد.
[ چراغ می نکُند = چراغ را روشن نمی کند ]
معنی غزل شادی به روزگار گدایان کوی دوست سعدی چیست؟
چه روزگار خوشی دارند، طالبان معشوق که به امید دیدن روی دوست بر خاک راه نشسته اند.
[ گدایان کوی دوست = طالبان و نیازمندان معشوق ]
شعر شادی به روزگار گدایان کوی دوست اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023