کارون چو گیسوان پریشان دختری – شعر اندوه فروغ فرخزاد کارون چو گیسوان پریشان دختری بر شانه های لخت زمین تاب می خورد کارون چو گیسوان پریشان دختری بر شانه های لخت زمین تاب می خورد دور از نگاه خیرهٔ من ساحل جنوب افتاده مست عشق در آغوش نور ماه شب با هزار چشم[…]