دیو شب فروغ فرخزاد

لای لای ، ای پسر کوچک من – دیو شب

لای لای ، ای پسر کوچک من – شعر دیو شب فروغ فرخزاد لای لای ، ای پسر کوچک من دیده بربند ، که شب آمده است دیده بر بند ، که این دیو سیاه خون به کف ، خنده به لب آمده است سر به دامان من خسته گذار گوش کن بانگ قدمهایش را[…]

ونگوگ

ونسان ونگوگ

ونسان ونگوگ   ونسان ونگوگ یا وینسنت ویلم فان خوخ ،در سال ۱۸۵۳ در هلند به دنیا اومد.او یک نقاش پست امپرسیونیسم(پسادریافتگر)بود، که کارش تاثیر زیادی بر هنر قرن 20 میلادی گذاشت.ونگوگ کار های هنریش رو به عنوان طراح و نقاش،در سن 27سالگی شروع کرد.   در ابتدا، کارش تحت تاثیر نقاشی های هلندی بود[…]

انتقام فروغ فرخزاد

باز کن از سر گیسویم بند – انتقام

باز کن از سر گیسویم بند – شعر انتقام فروغ فرخزاد باز کن از سر گیسویم بند پند بس کن ، که نمی گیرم پند در امید عبثی دل بستن تو بگو تا به کی آخر ، تا چند از تنم جامه برون آر و بنوش شهد سوزندهٔ لبهایم را تا به کی در عطشی[…]

گریز و درد فروغ فرخزاد 1

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت – گریز و درد

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت – شعر گریز و درد فروغ فرخزاد رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسهٔ پر حسرت تو را با[…]

افسانه تلخ فروغ فرخزاد

نه امیدی که بر آن خوش کنم دل – افسانه تلخ

نه امیدی که بر آن خوش کنم دل – شعر افسانه تلخ فروغ فرخزاد نه امیدی که بر آن خوش کنم دل نه پیغامی نه پیک آشنایی نه در چشمی نگاه فتنه سازی نه آهنگ پر از موج صدایی ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت سحر گاهی زنی دامن کشان رفت پریشان[…]

Beverly Joubert

عکس هایی از Beverly Joubert

Beverly Joubert   چند عکس از Beverly Joubert مشاهده می کنیم :     Beverly Joubert عکاس نشنال جیوگرافیک و تهیه کننده فیلم و مستند سازی حرفه ای است که به جهت آشنایی با این عکاس چند عکس از طبیعت بی نظیری که توسط ایشان عکس برداری شده را مشاهده میکنیم.     Beverly Joubert[…]

یادی از گذشته فروغ فرخزاد

شهریست در کنار آن شط پر خروش – یادی از گذشته

شهریست در کنار آن شط پر خروش – شعر یادی از گذشته فروغ فرخزاد شهریست در کنار آن شط پر خروش با نخلهای در هم و شبهای پر ز نور شهریست در کنارهٔ آن شط و قلب من آنجا اسیر پنجهٔ یک مرد پر غرور شهریست در کنارهٔ آن شط که سالهاست آغوش خود به[…]

پاییز فروغ فرخزاد

از چهرهٔ طبیعت افسونکار – پاییز

از چهرهٔ طبیعت افسونکار – شعر پاییز فروغ فرخزاد از چهرهٔ طبیعت افسونکار بر بسته ام دو چشم پر از غم را تا ننگرد نگاه تب آلودم این جلوه های حسرت و ماتم را پاییز ، ای مسافر خاک آلوده در دامنت چه چیز نهان داری جز برگهای مرده و خشکیده دیگر چه ثروتی به[…]

وداع فروغ فرخزاد

می روم خسته و افسرده و زار – وداع

 می روم خسته و افسرده و زار – شعر وداع فروغ فرخزاد می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانهٔ خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانهٔ خویش می برم تا که در آن نقطهٔ دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکهٔ عشق زین همه[…]

رامبرانت راین

رامبرانت رامبرانت هارمنزون فان راین نقاش هلندی و از چهره‌های دوران طلاییِ آن کشور بود.     به جرئت میتوان گفت که رمبرانت، نقاش بزرگ هلندی یکی از چهره های طلایی دوران باروک در اروپا است، چرا که هیچ هنرمندی به اندازه او آثارش را وقف پی بردن به حالات درونی انسان نکرد. رامبراند ون‌راین[…]

حسرت فروغ فرخزاد

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز – حسرت

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز – شعر حسرت فروغ فرخزاد از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمی کنم دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم رفتی و با تو رفت مرا شادی[…]

ناآشنا فروغ فرخزاد

باز هم قلبی به پایم اوفتاد – ناآشنا

باز هم قلبی به پایم اوفتاد – شعر ناآشنا فروغ فرخزاد   باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم در گیر و دار یک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد باز هم از چشمهٔ لبهای من تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد باز هم[…]

بوسه فروغ فرخزاد

در دو چشمش گناه می خندید – بوسه

در دو چشمش گناه می خندید – شعر بوسه فروغ فرخزاد در دو چشمش گناه می خندید بر رخش نور ماه می خندید در گذرگاه آن لبان خموش شعله ای بی پناه می خندید شرمناک و پر از نیازی گنگ با نگاهی که رنگ مستی داشت در دو چشمش نگاه کردم و گفت : باید[…]

1 1

عکس هایی از Ira Block

Ira Block کیست؟ Ira Blockعکاسی آمریکایی است که از اواسط دهه 70 میلادی بسیاری از تصویر های مجله های National Geographic را در زمینه های مختلف عکاسی کرده است.در این پست تعدادی از آن ها را بررسی می کنیم:   عکسی از غروب آفتاب در فلوریدا   عکسی از جنوب فلوریدا   عکسی از قسمت[…]

شعر اسیر فروغ فرخزاد

تو را می خواهم و دانم که هرگز – اسیر

تو را می خواهم و دانم که هرگز – شعر اسیر فروغ فرخزاد   تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس ، مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم[…]

شعر هرجایی فروغ فرخزاد

از پیش من برو که دل آزارم – هر جایی

از پیش من برو که دل آزارم – شعر هرجایی فروغ فرخزاد   از پیش من برو که دل آزارم ناپایدار و سست و گنه کارم در کنج سینه یک دل دیوانه در کنج دل هزار هوس دارم قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگانه تو از شراب بوسهٔ من[…]

شعر رویا فروغ فرخزاد

باز من ماندم و خلوتی سرد – رویا

باز من ماندم و خلوتی سرد – شعر رویا فروغ فرخزاد   باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور روی ویرانه های امیدم دست افسونگری شمعی افروخت مرده ای چشم پر آتشش را از دل گور بر[…]

داوینچی

لئوناردو داوینچی

لئوناردو داوینچی شایسته ترین لذت، لذت درک کردن و فهمیدن است.     لئوناردو دی سر پیرو داوینچی یک دانشمند، نقاش، مجسمه‌ساز، معمار، موسیقی‌دان، ریاضی‌دان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمین‌شناس، نقشه‌کش معماری، گیاه‌شناس و نویسنده ایتالیایی در دوره رنسانس بود. شاید بتوان گفت نبوغی که او در کارهایش از خود نشان داده بیش از هر چیز[…]

2

باز در چهرهٔ خاموش خیال – خاطرات

باز در چهرهٔ خاموش خیال – شعر خاطرات فروغ فرخزاد باز در چهرهٔ خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسهٔ هستی سوزت باز من ماندم و یک مشت هوس باز من ماندم و یک مشت امید یاد آن پرتو سوزندهٔ عشق که ز چشمت به دل[…]

1

نمی دانم چه می خواهم خدایا – رمیده

نمی دانم چه می خواهم خدایا – شعر رمیده فروغ فرخزاد نمی دانم چه می خواهم خدایا به دنبال چه می گردم شب و روز چه می جوید نگاه خستهٔ من چرا افسرده است این قلب پر سوز ز جمع آشنایان می گریزم به کنجی می خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تیرگیها[…]

33

می بندم این دو چشم پر آتش را – شعله رمیده

می بندم این دو چشم پر آتش را – شعر شعله رمیده فروغ فرخزاد می بندم این دو چشم پر آتش را تا ننگرد درون دو چشمانش تا داغ و پر تپش نشود قلبم از شعلهٔ نگاه پریشانش می بندم این دو چشم پر آتش را تا بگذرم ز وادی رسوایی تا قلب خامُشم نکشد[…]