به پائین بیا محمد

به پائین بیا محمد

به پائین بیا محمد   به پائین بیا محمد از غارت که در آن پنهان شده بودی به جهان ما بیا و ببین مردمان چگونه تارهای عنکبوت را لقمه می‌کنند. و ریشه‌ی درخت تیره‌ثمرت را با دندان‌هایشان از خاک برمی‌کشند تا جا براي جنازه‌ای تازه پیدا کنند □ به پائین بیا محمد و به عیسی[…]

درخت‌های بی‌جنگل

گورهای سبز

درختانی که اینک هر شاخه‌شان دار جوانه می‌شود، دیگر هرگز شکوفه‌ای نمی‌زایند و بهار _ به هفت رنگ_ بر اندامشان ذوب می‌شود که رخت عزای مقتول دیگرگونه بر پیکر قاتل نشیند.   قاتلی که جامه‌ی دلقک به تن به تبرهای رعد، دو نیم گردد و آتش بگیرد _که خاک وفادار به خون نارسته‌ها پذیرای نحوست[…]