این زندگی نیست که از او دلگیرم

این زندگی نیست که از او دلگیرم

این زندگی نیست که از او دلگیرم   این زندگی نیست که از او دل گیرم این تن و این من و این درد سبب نیست که دلگیرم مشکل از باب و راه و نقش نیست مشکل از سال و فال و حال و این سبب نیست دردم از بی دردی است که بدان درگیرم[…]

اندوه زمان

اندوه زمان

اندوه زمان   به خود دیدم میان این همه آشفته حالی خفته ام مابین و در مرکز نهان دارم زلالی چرا اینگونه درگیر پی و ریز و بم دنیا شدم من چرا پیوسته پاهایم به سطح و زمینی‌تر شدم من خداوندا چنین فکری محال است که تحمیل من اندر این زوال است خداوندا در اندوه[…]

شهر غم

شهر غم

شهر غم   گفتم خدا در شهر غم بُردی مرا گفتی چرا اینگونه می‌بینی مرا گفتم خدا اندر میان غربتم گفتی سُروری، اندرمیان صولتم گفتم خدا کم طاقتم، اندر میان دیده ها گفتی تو را حاجت دهم، بَردیده بنشان، صیرتم گفتم خدا مهرت به دل افزون شده گفتی که عشقم در دلت پِنهون شده گفتم[…]

تکامل یا تعادل یا تبادل

تکامل یا تعادل یا تبادل

تکامل یا تعادل یا تبادل   به خود دیدم میان این همه آشفته حالی خفته ام مابین و در مرکز نهان دارم زلالی چرا اینگونه درگیر پی و ریز و بم دنیا شدم من چرا پیوسته پاهایم به سطح و زمینی‌تر شدم من خداوندا چنین فکری محال است که تحمیل من اندر این زوال است[…]