18 جمله معروف جنس دوم سیمون دوبووار: در این مطلب 18 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب جنس دوم سیمون دوبووار را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا سیمون دوبووار
18 جمله معروف جنس دوم سیمون دوبووار
زن؟ هواداران فرمولهای ساده میگویند که زن چیزی بسیار ساده است: رحم، تخمدان؛ موجودی ماده: همین کلمه برای تعریفش کافی است. صفت ماده در دهان مرد، طنینی دشنامگونه دارد؛ ولی مرد از ویژگی حیوانی خود شرمناک نیست، حتی به عکس، اگر دربارهاش گفته شود که «او نر است!» احساس غرور میکند. کلمه «ماده» معنایی نامساعد دارد، اما نه از آن رو که زن را ریشهوار در دل طبیعت مینشاند، بلکه به این سبب که او را در جنسیت خود محدود میکند.پ
گفته شده که زنان به معنای واقع فاقد احساس عدالت هستند و بیشتر از احساسشان فرمان میبرند تا از وجدانشان… اما نه طبیعت آنان، بلکه آموزش و زندگی اجتماعی است که این تفاوت را سبب میشود.
در حقیقت زنها هرگز ارزشهای زنانه را در برابر ارزشهای مردانه علم نکردهاند: بلکه مردها هستند که با تمایل به حفظ امتیازهای مردانه، به ابداع این تقسیم پرداختهاند؛ مردها قصد خلق قلمروی زنانه – سلطه زندگی و حالیت – را نداشتهاند مگر برای این که زن را در آن بند بدارند.
در رفتار مردهای امروزی فریبی وجود دارد که در زن دو پارگی دردناکی ایجاد میکند؛ مردها تا حدود نسبتا زیادی میپذیرند که زن فردی مشابه و برابر باشد؛ ولی باز هم توقع دارند که زن به صورت غیر اصلی باقی بماند؛ این دو سرنوشت برای زن ناسازگارند؛ زن بین این دو مردد میماند و دقیقا با هیچ یک از این دو تطبیق نمییابد، و عدم تعادل او هم ناشی از همین است.
دختر، تقدیری را که طبیعت و جامعه برایش تعیین میکنند نمیپذیرد، اما آن را به طور قطعی ترک نمیکند: از نظر درونی بیش از آن تقسیم شده است که با دنیا وارد نبرد شود؛ به همین اکتفا میکند که از واقعیت بگریزد تا به طور نمادین به اعتراض بپردازد.
سرنوشتی که جامعه سنتی به زن عرضه میکند، ازدواج است. اغلب زنان، امروزه نیز، شوهر کردهاند، شوهر کرده بودهاند، آماده ازدواج میشوند یا از این که ازدواج نکردهاند رنج میبرند. زن مجرد، خواه محروممانده از پیوند، خواه طغیان کرده بر آن، و یا حتی بیاعتنا به این نهاد، براساس ازدواج تعریف میشود.
من به عنوان یک زن اعتقاد دارم که خواندن کتاب جنس دوم برای تمامی زنان ضروری است. ما نیاز داریم تا خود را بشناسیم. محدودیتهایی که تاریخ بر ما اعمال کرده است را بدانیم. ما باید بتوانیم فراتر از جنسیت به خودمان نگاه کنیم و تواناییهایمان را رشد دهیم. البته که خواندن این کتاب تقریبا ۱۲۰۰ صفحه ای آسان نیست و مسلما کتابی نیست که بتوانید برای مسافرت انتخاب کنید! دوبووار در این کتاب از شناسایی و تعریف زن به عنوان جسم و هورمونها، به نقش زن در اجتماع – کار – روابط – ازدواج – مادر بودن – ساسیت – علم و تمامی مسایل روان شناختی و فلسفی و زیستی در رابطه با هرکدام از این شاخهها میپردازد. پس شما کتابی عظیم و سنگین با جزییاتی دقیق در دست دارید! اما دقیقا به همین خاطر ارزشمندش میکنند. کتاب جنس دوم و سیمون دوبووار نقش مهمی در ایجاد و حرکت جنبش فمینیست داشتند و برای بسیاری از زنانی که هنوز به خودشناسی و تلاش برای به دست آرودن جایگاهی برابر فکر نکرده بودند، راهگشا. دینِ کوچک ما به تمام زنانی که در خفقان و سرکوب دهههای اخیر به مبارزه پرداختند تا ما امروز به آزادی بیشتری برسیم شاید خواند همین کتاب باشد و برای مردانی که به دور از تعصب به خواندن این کتاب میپردازند کلیدی است برای دانستن رنجهایی که به جنس زن روا شد و شناخت بهتر و حذف نگاه برتر جنسیتی.
مونتنی، خودسرانه بودن و غیر عادلانه بودن سرنوشت تعیین شده برای زن را خیلی خوب درک کرده است: «زنها وقتی قواعدی را که وارد دنیا شده است رد میکنند، ابداً تقصیر ندارند، زیرا مردها بدون حضور زنان این قوانین را وضع کردهاند. طبعاً میان آنها و ما، توطئه و ستیز وجوددارد»
عملاً، همان گونه که برای قدما عمود مطلقی وجود داشت که مایل نسبت به آن تعریف میشد، یک الگوی انسانی مطلق وجود دارد که همان نمونه انسان مذکر است. زن دارای دو تخمدان و یک رحم است؛ این شرایط ویژه، او را در ذهنیت خود در بند میدارد؛ معمولاً گفته میشود که زن با غدد خود فکر میکند. مرد، مغرورانه، از یاد میبرد که آناتومی خودش هم شامل هورمونها و بیضهها است. مرد، جسم خود را به مثابه عامل ارتباط مستقیم و طبیعی با دنیایی که میپندارد آن را با عینیتش درک میکند، در نظر میگیرد؛ در حالی که پیکر زن را گویی سنگین شده براثر ویژگیهایش به تصور در میآورد: یعنی، نوعی مانع، نوعی زندان. ارسطو میگفت: «ماده به سبب نوعی نقص خصائل، ماده است. ویژگی زنان را به مثابه چیزی که گرفتار نقصی طبیعی است باید در نظر بگیریم». و به دنبال او، تومای قدیس حکم میداد که زن عبارت از «مرد ناقص» و موجودی حاصل «تصادف» است. افسانه پیدایش که در آن حوا به مثابه چیزی بیرون کشیده شده ـ به قول بوسوئه ـ از یک «استخوان اضافی» آدم، آشکار میشود، همین را به صورت نمادین بیان میکند. بشریت، نر است و مرد، زن را نه فینفسه، بلکه نسبت به خود، تعریف میکند؛ زن به مثابه موجودی مستقل در نظر گرفته نشده است.
جملات معروف کتاب جنس دوم سیمون دوبووار
در شرایط کاملاً برابر، مردان موقعیتهای ممتازتر، دستمزدهای بیشتر، و نسبت به رقیبان تازه از راه رسیدهشان، شانس موفقیت بیشتری دارند؛ مردان در صنعت، سیاست و غیره، جاهای بیشتر را اشغال میکنند و باز مردان هستند که مهمترین مشاغل را در اختیار دارند. گذشته از قدرتهای واقعی و ملموسی که مردان دارند، جامه اعتباری نیز بر آنان پوشانده شده که سراسرآموزش کودک، سنت آن را حفظ میکند: زمان حاضر، گذشته را دربر میگیرد، و در گذشته نیز تمامی تاریخ را نرها ساختهاند. در لحظهای که زنها در کار تدوین جهان شروع به سهیم شدن میکنند، این دنیا هنوز هم دنیایی است که به مردان تعلق دارد: مردان درباره دنیا ابداً شکی به دل راه نمیدهند، زنها اندکی شک دارند. استنکاف از دیگری بودن، رد همدستی مرد، احتمالاً برای زنان در حکم انصراف جستن از منافعیاست که اتحاد با «کاست» برتر میتواند به زنان اعطا کند. مرد، مالکالرقاب و ارباب بزرگ، زن کاملاً فرمانبر را از لحاظ مادی مورد حمایت قرار میدهد و وظیفه توجیه وجود او را به عهده میگیرد: زن، همراه با خطر اقتصادی، از خطر متافیزیک نوعی آزادی هم که بدون کمک باید هدفهای او را ابداع کند، میگریزد. در واقع، در کنار توقع روحی هر فرد مبنی بر این که خود را به مثابه نفس آشکار کند، وسوسه گریختن از آزادی و تبدیل خود به شیء نیز در همین فرد وجوددارد
برای تمام کسانی که دارای عقده حقارت هستند، مرهم معجزهآسایی وجود دارد؛ هیچ کس بیش از مردی که نگران مردی خود باشد در قبال زنان دارای رفتار مغرورانه، و نیز حالت تهاجمی و تحقیر کننده نیست. کسانی که مرعوب افراد مشابه خود نیستند، بیشتر آمادگی دارند که در وجود زن، فردی مشابه خود را به رسمیت بشناسند؛ اما حتی برای اینان هم اسطوره زن، دیگری، از بسیاری جهتها گرامی است؛ نمیتوان آنان را سرزنش کرد که چرا بارضای خاطر تمام مزایایی را که از این اسطوره بر میکشند فدا نمیکنند: آنان میدانند که با انصراف جستن از زن به گونهای که او را در عالم رؤیا میپرورانند، چه چیزهایی را از دست خواهند داد، امانمیدانند که زن به گونهای که فردا خواهد بود، برای آنان چه به همراه خواهدآورد. فرد باید ازخودگذشتگی فراوان داشته باشد تا از مطرح کردن خود به مثابه نفس یگانه و مطلق، خودداری کند. ضمناً اکثریت قاطع مردان نیز آشکارا چنین ادعایی ندارند. آنان، زن را به مثابه کهتر در نظر نمیگیرند
یکی از برتریهایی که ستمگری برای ستمکاران تضمین میکند این است که ناچیزترین آنان نیز خود را برتر میپندارد: «سفید بیچاره» ای از جنوب ایالات متحده امریکا، این تسلای خاطر را دارد که به خود بگوید «سیاه کثیف» نیست؛ و سفیدهای مرفهتر، ماهرانه از این غرور استفاده میکنند. به همین ترتیب، معمولی ترین مرد در قبال زنان، خود را نیمه خدایی میپندارد.
صفت ماده در دهان مرد، طنینی دشنامگونه دارد؛ ولی مرد از ویژگی حیوانی خود شرمناک نیست، حتی به عکس، اگر دربارهاش گفته شود که «او نر است!» احساس غرور میکند
در همه جا، در تمام دورانها، نرها بساط رضایت خاطر ناشی از این را که خود را گلهای سر سبد آفرینش احساس کنند، گستردهاند. مردان یهودی در دعای صبجگاهی خود میگویند: «متبرک باد پروردگار، خداوندگار ما و خداوندگار تمام عالمیان، که مرا زن نیافریده»؛ در حالی که همسران آنها، تن به رضا داده، زمزمه میکنند: «متبرک باد خداوندگاری که مرا مطابق میل خود آفریده»
وقتی فردی با گروهی یا گروهی از افراد در وضع کهتری نگه داشته شود، واقعیت این است که این فرد یا گروه، کهتر است؛ اما درباره دامنه کلمه بودن، باید به تفاهم رسید؛ سوءنیت مبتنی براین است که به آن ارزشی ذاتی داده شود، در حالی که واقعاً دارای معنای دینامیک هگلی است: بودن، یعنی شده بودن، یعنی ساخته شدهبودن به گونهای که شخص آشکار میشود؛ آری، زنها در مجموع، امروزه پایینتر از مردان هستند، یعنی موقعیت آنان، کمترین امکانات را در اختیارشان قرار میدهد
زن، در هر حال اگر نه برده، حداقل رعیت مرد بودهاست؛ دو جنس، هرگز به طور برابر دنیا را تقسیم نکردهاند؛ وامروزه نیز زن، هرچند وضعش در شرف متحول شدن باشد، به شدت از امتیازهای منفی رنج میبرد.
«هر چه مردان درباره زنان نوشتهاند، باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا.»
گاهی ضمن بحثهای انتزاعی وقتی از بعضی مردها شنیدهام که «شما این طورفکر میکنید، برای این که زن هستید» دستخوش خشم شدهام؛ اما میدانستهام که یگانه دفاع من این است که در جواب بگویم: «این طور فکر میکنم، برای این که درست است» و به این ترتیب، ذهنیت خودم را حذف کنم؛ و اصلاً این موضوع مطرح نبوده که جواب بدهم: «و شما عکس این فکر میکنید، برای این که مرد هستید»؛ چون روشن است که مرد بودن، غرابتی نیست؛ مرد، با مرد بودن، محق است، زن است که در حالت بیحقی قرار دارد.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان جنس دوم سیمون دوبووار
شعر من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام احمدرضا احمدی
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023