17جمله معروف مسیح باز مصلوب نیکوس کازانتزاکیس

17 جمله معروف مسیح باز مصلوب نیکوس کازانتزاکیس – تکه کتاب

  • 17 جمله معروف مسیح مصلوب نیکوس کازانتزاکیس: در این مطلب 17 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب مسیح باز مصلوب نیکوس کازانتزاکیس  را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا نیکوس کازانتزاکیس

     

     

    17جمله معروف مسیح بازمصلوب نیکوس کازانتزاکیس

    ای ریش‌سفیدان، ای برادران، امروز روز باشکوهی است. خدا ما را می‌بیند و سخنان ما را می‌شنود و هرچه ما در اینجا بگوییم او در دفاتر خود ضبط خواهد کرد، بنابراین مواظب حرف‌های خود باشید! امروز روز رستاخیر مسیح است ولی او در وجود ما و در خون و گوشت ما هنوز مصلوب است. پس ای برادران، بیایید تا او در خود نیز زنده کنیم! (کتاب مسیح بازمصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس – صفحه ۲۲)

     

    من پدر فوتیس، کشیش آبادی دوری هستم که آن را «سن‌ژرژ» می‌گویند، و در اطراف من مردمی می‌بینی که خداوند ایشان را به من سپرده است. ترکان، ده ما را آتش زدند، و ما را از سرزمین‌های خود راندند و هر که دستشان به او رسید کشتند. ما را که می‌بینید، توانستیم از دست آن‌ها خلاص شویم و از دار و ندار خود هر چه قیمتی‌تر بود برداریم و بگریزیم. مسیح در راس دسته ما قرار گرفت و هدایتمان کرد. اکنون در جست و جوی زمین‌های تازه‌ای هستیم که در آن مستقر شویم. (کتاب مسیح بازمصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس – صفحه ۶۱)

     

    برای نجات عالمیان ناچار باید مسیح به صلیب آویخته شود و برای آنکه مسیح به صلیب آویخته شود ناچار باید به او خیانت بکنند. پس می‌بینی که برای نجات عالمیان وجود یهودا از هر یک از حواریون دیگر واجب‌تر است. راستش را بخواهی از یازده حواری دیگر هر کدام نباشند لطمه‌ای به‌اصل موضوع نخواهد خورد ولی اگر یهودا نباشد هیچ کاری از پیش نمی‌رود. بنابراین بعد از خود مسیح مهمترین شخصیت همان یهوداست. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۳۶)

     

    سکوت همچنان ادامه داشت. همه متوجه فرارسیدن شب بودند. ستاره غروب از افق طلوع کرد. قورباغه‌ها با شور نشاط‌آمیزی در کنار دریاچه شروع به خواندن کردند. تاریکی کم‌کم شیبهای ملایم و سرسبز کوه غذرا را که مانولیوس در آن خانه داشت و گوسفندان اربابش را در دامنه‌های آن می‌چرانید در خود می‌پیچید. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۵۰)

     

    زندگی کوتاه است و ضایع کردن آن بی‌آنکه آدم لذتی از آن برده باشد جنایت بزرگی است. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۱۲۴)

     

    آدم از کدام طرف می‌تواند به جوجه‌تیغی دست بزند و تیغ به دستش فرو نرود؟ (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۲۲۳)

     

    من با مغزم نیست که می‌فهمم بلکه با دلم است. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۲۴۶)

     

    وه که چه آدم‌کشی‌ها و تبه‌کاری‌ها و رسوایی‌ها در اعماق روح آدمی به‌هم درآمیخته است! ما اگر شریف می‌مانیم به علت فقدات جرات است. هوس‌ها در تمام مدت عمر اشباع ناشده و سرخورده در درون ما می‌مانند و خون ما را مسموم می‌کنند و ما کفّ نفس می‌کنیم و عمنوعان خود را فریب می‌دهیم و شریف و پرهیزگار می‌میریم. بظاهر در عمر خود کار بد نکرده‌ایم اما خدا را که نمی‌شود گول زد. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۲۵۶)

     

    من نمی‌دانم روح آدم جنایتکار چگونه است ولی روح یک آدم شریف دوزخ است، دوزخی است که در آن همه شیاطین لانه کرده‌اند! و ما آدم شریف و مسیحی مومن به کسانی می‌گوییم که این شیاطین را در اعماق قلب خود پنهان می‌کنند و مانع از این می‌شوند که آنها زنجیر پاره کنند و برای اتکاب تباهی‌ها و دزدی و آدمکشی بیرون بریزند. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۲۵۶)

    جملات معروف کتاب مسیح بازمصلوب نیکوس کازانتزاکیس

    مانولیوس معنی این کلمات را کاملا می‌فهمید. انجیل را بست و چشمان خود را نیز بست: در یک کفه ترازو روح آدمی است و در کفه دیگر تمام دنیا، و کفه روح سنگین‌تر است. چرا باید از مرگ ترسید؟ چرا باید در برابر زورمندان این دنیا سر هم کرد؟ چرا باید با اندیشه از دست دادن حیات دنیوی بر خود لرزید؟ روح تو جاودانی است، از چه می‌ترسی؟ تنها روح است که باید نجاتش داد. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۲۹۱)

     

    تو با این همه ثروت می‌خواهی چه بکنی، به جز یک ذرع چلوار که کفنت خواهد بود با خودت چه می‌بری؟ (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۳۵۸)

     

    شما کشیش‌ها بودید که مسیح را به صلیب آویختید و اگر مسیح بار دیگر به این دنیا بیاید همین شما هستید که بار دیگر او را به صلیب خواهید کشید. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۴۲۱)

     

    تو باید این نکته را بدانی که یک عمل خیر حتی در دورافتاده‌ترین بیابان‌ها واکنشی در تمام دنیا خواهد داشت. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۴۴۳)

     

    فداکاری در راه خدا وقتی انسان چیزی ندارد بسیار آسان است و وقتی همه چیز دارد بسیار مشکل. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۴۶۱)

     

    جان خود را یک بار برای همیشه فدا کردن آسان‌تر از این است که آن را قطره‌قطره در مبارزه روزمره نثار کنی. اگر از من بپرسند که کدام راه آدمی را به بهشت می‌رساند در جواب می‌گویم: آن راه که از همه دشوارتر است. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۵۱۵)

     

    کستانتیس سر به زیر انداخته و به دنبال او روان شد. هر دو کنار دریاچه را گرفتند و رفتند. آسمان صاف بود. آن روز یکی از روزهای خوش زمستان بود که هوا به بلور شفاف می‌مانست. آب دریاچه نور سبز تیره‌ای از خود منعکس می‌کرد. عکس نی‌ها و بیدهای ساحلی در آب افتاده بود. لک‌لکی بر ساحل بر سر یک پا ایستاده بود و نگاه می‌کرد. (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۶۱۴)

     

     

    دلم می‌خواست این قدرت را داشتم که در تمام دنیا مردم را به طغیان تحریک می‌کردم و همه آدمیان را از سفید و سیاه و زرد به قیام وامی‌داشتم و ایشان را در لوای ارتش واحد و مقاومت‌ناپذیری به نام ارتش گرسنگی گرد می‌‌آوردم، ارتشی که به شهرهای فاسد، به کاخ‌های تبهکار و به حرامسراهای پر از فسق و فجور قسطنطنیه می‌ریخت و آن‌ها را به آتش می‌کشید! (کتاب مسیح بازمصلوب – صفحه ۶۲۱)

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان مسیح بازمصلوب نیکوس کازانتزاکیس

    شعر زندگی هوشنگ ابتهاج

    نقدی بر زیبایی شناسی عیوب کلام در اشعار شاملو و نیما یوشیج

    شعر دنیای سایه ها فروغ فرخزاد

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»