12جمله معروف ازادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس

12 جمله ی معروف آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس – تکه کتاب

  • 12 جمله ی معروف آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس: در این مطلب 12 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به  دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا نیکوس کازانتزاکیس

    12 جمله ی معروف آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس

    یک مگس اگر بداند چه می‌خواهد می‌تواند گاوی را از پا دراندازد. شجاعاصلی کتاب آزادی یا مرگ را می‌سازد. این رمان در نخستین برخورد، رمانی تاریخی به نظر می‌رسد لیکن با چنان نیروی سرکشی از چهارچوب عادی «رمان تاریخی» خارج می‌شود که پهلوان میکلس – قهرمان کتاب – در حال خشم، استکان بلورین عرق‌خوری میزبان تُرکش را با دو انگشت خرد می‌کند.

     

    خوشحال بود از اینکه حس می‌کرد تن سالم و نیرومندی دارد و اعضای بدنش مانند یک ماشین مرتب کار می‌کنند، و خوشحال بود که حس می‌کرد فکرش از هر غم و غصه‌ای فارغ است. یک روز در کتابی نکته‌ای خوانده بود که سخت در او تأثیر بخشیده بود: «از کاناریس پرسیده بودند که تو چگونه توانسته‌ای آن همه دلاوری و هنرنمایی از خود به منصه ظهور برسانی؟» و آن ناخدای قهرمان جواب داده بود: «پس گوش کنید بچه‌ها! من همیشه با خود گفته‌ام: کنستاندی، تو بالاخره یک روز خواهی مرد!» (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۱۲۳)

     

    می‌خواستی به کجا برویم؟ مگر انسان از روزی که بدنیا می‌آید رو به قبرستان نمی‌رود؟ (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۲۷۲)

     

    من برای آنکه احساس آزادی کنم احتیاج ندارم به اینکه آزادی را ببینم یا آن را لمس کنم. من در دلِ خودِ بردگی هم آزاد هستم. من طعم آزادی را قرنها قبل ازت مسأله‌ای است که به روح بستگی دارد نه به جسم. (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۴۷۴)

     

    گفت: پدرم هم به بهشت می‌رود و ما همه به بهشت می‌رویم، زیرا در این دنیا به قدر کافی رنج کشیده‌ایم. (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۶۳۵)

     

    جملات معروف کتاب آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس

     

    حالا فهمیدم. تو از من پرسیدی از کجا می‌آییم و به کجا می‌رویم؟ من ابتدا نمی‌دانستم چه جواب بدهم. اما از بس حرف زدیم ذهن من روشن شد. آری پهلوان سیفاکاس، از بردگی می‌آییم و به طرف آزادی می‌رویم. برده بدنیا می‌آییم و در تمام مدت عمرمان مبارزه می‌کنیم تا آزاد شویم. برای ما کرتیان فقط یک راه برای آزاد شدن وجود دارد و آن هم آدمکشی است. من به این علت بود که عثمانیان را می‌کشتم. تو از من سوالی کردی و من هم جواب دادم. حال دیگر من پیر شده‌ام و دشنه خون آلودم را شسته و دست روی دست گذاشته‌ام و منتظرم تا مرگ به سراغم بیاید! (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۶۷۶)

     

    تو هیچ می‌دانی بزرگترین درنده دنیا کیست؟ لابد خواهی گفت شیر. نه، به هیچ وجه! بزرگترین درنده دنیا آدم است. (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۷۲۲)

     

    اول حیوانات هستند مثل خرها و قاطرها و غیره. بعد از آن آدمها هستند، و بعد، بالاتر از آدمها هنرمندان هستند و بالاتر از آنها فرشتگان. (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۱۸۹)

     

    «کسی که آزادی را از دست دیگران صدقه می‌گیرد همچنان برده و بنده باقی خواهد ماند.»

     

    آدم که یک بار بیشتر نمی‌میرد. پس بهتر آنکه شرافتمندانه بمیریم. (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۴۳۷)

     

    این زمین‌لرزه است، برتولدو، چیزی نیست. کرت موجود زنده‌ای است و تکان می‌خورد. شما همه خواهید دید که در یکی از همین روزها بتنهایی خواهد رفت و به یونان خواهد چسبید! (کتاب آزادی یا مرگ اثر نیکوس کازانتزاکیس – صفحه ۱۵۴)

     

    برادران، دولت عثمانی می‌خواهد خون ما را بخورد، و من برای همین است که شما را به اینجا آورده‌ام! شما هیچ می‌دانید چه خبر شده است؟ بار دیگر ترکان و مسیحیان به جان هم افتاده‌اند. جرقه از دهات ما پریده و کاندی را نیز به آتش کشیده است. از کاندی، آتش به رتیمنو و کانه خواهد گرفت و سرانجام همه کرت مشتعل خواهد شد. گول نخورید و خیال نکنید که این ترکهای سگ فقط به دنبال یک نفر قاتل می‌گردند. آنها اگر آن قاتل را هم دستگیر کنند اسلحه بر زمین نخواهند گذاشت، چون با تمام مسیحیان سر جنگ دارند. اجداد ما و پدران ما این موضوع را می‌دانستند و به همین جهت بود که همیشه پرچم آزادی را به دنبال خود می‌کشیدند. حال نوبت ما رسیده است. من قبل از آنکه از خانه خود بروم صندوقچه پدرم را باز کردم و پرچمی را که در آن پنهان بود برداشتم. زنده باد اتحاد! اینک شما حروف روی پرچم را بخوانید: آزادی یا مرگ! (کتاب آزادی یا مرگ – صفحه ۳۹۱)

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان آزادی یا مرگ نیکوس کازانتزاکیس

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    شعر داروگ نیما یوشیج

    شعر پرده افتاد هوشنگ ابتهاج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»