12 جمله معروف سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات

12 جمله معروف سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات – تکه کتاب

  • 12جمله معروف سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات: در این مطلب 12 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب ها نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به  دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

     

    متن زیبا کورت ونه گات

     

    12 جمله معروف سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات

     

    بیل پیل‌گریم، در بُعد زمان، چندپاره شده است. وقتی بیلی به‌خواب رفت، مرد زن‌مرده پیری بود و شب عروسی خود بیدار شد. در سال ۱۹۵۵ از میان دری گذشت و در سال ۱۹۴۱ از در دیگری بیرون آمد. از میان همان در عبور کرد و خود را در سال ۱۹۶۳ یافت. می‌گوید بارها تولد و مرگ خود را دیده است و از سر اتفاق به‌دیدار حوادث بین مرگ و تولد خود رفته است. خودش می‌گوید.

     

     

    بیلی، مسافر بی‌اراده زمان است و بر گشت‌وگذارهای خود تسلط ندارد و همه سفرها الزاما، سفر تفریحی نیست. می‌گوید، در ترس دائم به‌سر می‌برد، زیرا هرگز نمی‌داند در مرحله بعد، کدام نفش زندگیش را باید ایفا کند. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج اثر کورت ونه‌گات – صفحه ۳۹)

     

    تاریخ، با بیان رسمی خاص خود نشان می‌دهد که صلیبیون مردانی وحشی و نادان بودند. انگیزه آنها تعصب مطلق بود و بس و راهشان راه اشک و خون. اما افسانه‌پردازیها، با پرگویی، به پاکدامنی و قهرمانی آنان می‌پردازد و با بیانی بس شیوا و دل‌انگیز، از ایشان تصویری عفیف و بزرگوار رقم می‌زند، از افتخار ابدیی که برای خود کسب کرده‌اند، دم می‌زند و از خدمات بزرگشان به جهان مسیحیت سخن می‌راند. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۳۰)

     

     

    روی کره زمین، ما خیال می‌کنیم لحظات زمان مثل دانه‌های تسبیح پشت‌سرهم می‌آیند و وقتی لحظه‌ای گذشت، دیگر گذشته است، اما این طرز تفکر وهمی بیش نیست. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۴۳)

     

     

    بیلی چشمهایش را بست. وقتی چشمهایش را باز کرد، بار دیگر به جنگ دوم جهانی بازگشته بود. سرش روی شانه خاخام زخمی بود. یک آلمانی با لگد به پاهایش می‌زد و از او می‌خواست بیدار شود؛ وقت حرکت شده بود. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۸۰)

     

     

    بیلی بزرگترین قتل‌عام تاریخ اروپا را دیده بود. این قتل‌عام، بمباران درسدن با بمبهای آتشزا بود. بله، رسم روزگار چنین است. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۱۳۱)

     

     

    هرگز کسی موضوع جنگ را پیش نکشید تا وقتی که خود بیلی آن را عنوان کرد. یک نفر از میان جمعیت داخل باغ وحش، از طریق سخنران، از او پرسید باارزش‌ترین چیزی که تاکنون در ترالفامادور یاد گرفته است، چیست و بیلی پاسخ داد: «اینکه ساکنان یک سیاره چگونه می‌توانند با صلح و صفا با هم زندگی کنند! همان‌طور که می‌دانید، من از سیاره‌ای می‌آیم که از روز ازل، درگیر یک سلاخی بی‌معنی شده است. من با چشمهای خودم بدن دختر مدرسه‌ایهایی را دیده‌ام که زنده‌زنده در منبع آب شهر جوشانده شده‌اند. این کار به‌وسیله هموطنان خود من، که در آن زمان با غرور ادعای مبارزه با شرّ ناب را داشتند، صورت گرفته است.» بیلی راست می‌گفت. این جنازه‌های جوشانده شده را در شهر درسدن دیده بود. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۱۴۷)

     

    جملات معروف کتاب سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات

     

    روی درِ ساختمان عدد بزرگی به‌چشم می‌خورد. عدد پنج بود. قبل از اینکه آمریکاییها وارد ساختمان شوند، تنها نگهبانی که انگلیسی می‌دانست از آنها خواست آدرس محل سکونتشان را، که بسیار آسان بود از حفظ کنند، تا در صورت گم شدن در آن شهر بزرگ بتوانند آن را پیدا کنند. آدرس چنین بود: «اشلاخ توف – فونف.» اشلاخ توف یعنی سلاخ‌خانه و فونف یعنی پنج خودمان. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۱۹۰)

     

     

    شبی که درسدن نابود شد، بیلی در انبار گوشت بود. بالای سر آنها صداهایی مثل صدای گامهایی غول‌آسا بلند بود. صدا از بمبهای انفجاری بسیار نیرومندی بود. غولها یک‌بند راه می‌رفتند. انبار گوشت، پناهگاه بسیار امنی بود. در آن پایین اتفاقی نمی‌افتاد، جز اینکه گاهگاهی سفیدکاری سقف مثل باران فرو می‌ریخت. بجز آمریکاییها و چهار محافظشان و چند لاشه تمیز شده، کس دیگری در آن پایین نبود. قبل از شروع حمله هوایی، بقیه نگهبانها به آغوش آسایش خانه‌های خود در درسدن پناه برده بودند. در آن شب، همه آنها با خانواده‌هایشان کشته می‌شدند. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۲۱۸)

     

     

    درسدن اکنون مثل کره ماه شده بود؛ هیچ‌چیز نبود، بجز مواد معدنی. سنگها داغ بود. در آن منطقه همه مرده بودند. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۲۱۹)

     

     

    بمباران درسدن یکی از آن حوادث وحشتناکی است که در نتیجه شرایط ناخواسته و تأسف‌بار گاهی در زمان جنگ اتفاق می‌افتد. کسانی که آن را تایید کردند نه تبهکار بودند و نه بی‌رحم، گرچه باید اذعان کرد که این اشخاص به علت دوری از واقعیتهای خشن جنگ، از درک کامل قدرت ترسناک و مخرب بمباران هوایی بهار ۱۹۴۵ عاجز بودند. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۲۳۲)

     

     

     

    و جایی بهار شد. معدن اجساد را بستند. سربازان همه برای جنگ با روسها از آنجا رفتند. در مناطق حومه، زنان و کودکان دست به کندن سنگر زدند. بیلی و دیگران را در اسطبل در حومه شهر زندانی کردند. و بعد، یک روز صبح از خواب بیدار شدند و دیدند درِ اسطبل قفل نیست. جنگ جهانی دوم در اروپا تمام شده بود. (کتاب سلاخ‌خانه شماره پنج – صفحه ۲۶۳

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان سلاح خانه شماره پنج کورت ونه گات

     

     

    شعر دلم برای باغچه می سوزد فروغ فرخزاد

     

    شعر بعد از تو فروغ فرخزاد

     

    دکلمه صوتی شعر اجاق سرد با صدای احمد شاملو + دانلود

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»