10 جمله معروف رودین ایوان تور گنیف

10 جمله معروف رودین ایوان تور گنیف – تکه کتاب

  • 10 جمله معروف رودین ایوان تور گنیف: در این مطلب10 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب رودین ایوان تور گنیف را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به  دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

     

    متن زیبا ایوان تور گنیف

     

    10 جمله معروف رودین ایوان تور گنیف

    همیشه هم اشک‌ها مایه‌ی خیر نمی‌شوند. آن‌ها وقتی شفابخش و سرورانگیزند که قبل از فرو ریختن مدت زیادی در سینه بجوشند و سپس فرو ریزند. اول بسیار شدیدند، ولی رفته‌رفته آرام‌تر و شیرین‌تر می‌شوند و خستگی گنگ و ملال‌آور ما را می‌زدایند… ولی هستند اشک‌هایی که سردند، اشک‌هایی که با خسّت فرو می‌ریزند و قطره‌قطره مثل بار گرانی بی‌حرکت بر قلب سنگینی می‌کنند و از دل بیرون می‌تراوند، بی‌آن‌که نشاطی ببخشند یا تسکین بدهند. این‌ها اشک‌های نیازند…

     

    شعر زبان خدایان است. من هم شعر را دوست دارم. ولی شعر تنها منظومه نیست؛ شعر در همه‌جا هست، دور و بر ما همه شعر است… به این درخت‌ها و این آسمان نگاه کنید. زندگی و زیبایی از هر طرف به چشم می‌خورد. هرجا زندگی و زیبایی وجود دارد شعر هم آن‌جا هست. (کتاب رودین – صفحه ۵۹)

     

     

    عشق! همه‌چیزش مرموز است: از به‌وجودآمدن و بسط‌یافتنش گرفته تا از بین‌رفتنش. یا به‌وضوح مثل یک بامداد نشاط‌انگیز ناگهان تجلی می‌کند، یا مدتی مثل آتش زیر خاکستر سوسو می‌زند و همین که همه‌چیز تمام شد تازه راه خودش را در روح آدمی باز می‌کند؛ گاهی مثل ماری در قلب آدمی می‌خزد و گاهی دفعتاً آن را رها می‌کند و بیرون می‌رود… بله، بله، این مسئله مسئله‌ی مهمی است. در روزگار ما کیست که عاشق شود و کیست که یارای عاشقی داشته باشد؟ (کتاب رودین – صفحه ۷۱)

     

     

    در ایام اقامتم در مسکو شب‌ها به ملاقات‌هایی می‌رفتم… فکر می‌کنید به ملاقات که؟ نهال زیرفونی که در انتهای باغم بود! ساقه‌ی نازک و موزون آن را بغل می‌کردم و به نظرم می‌آمد تمام طبیعت را در آغوش دارم. دلم باز می‌شد و همه‌چیز را دوست می‌داشتم. در واقع، گویی تمام طبیعت درون قلب من جاری بود… من این‌طور آدمی بودم!… (کتاب رودین – صفحه ۸۱)

     

     

    رودین برخاست. گفت‌وگوی داریا میخایلوونا و او شکل خاصی داشت: هنرپیشه‌ها هم نقش خود را به همین شکل بازی می‌کنند و سیاستمدارها نیز در کنفرانس‌ها از همین جملات از پیش‌آماده‌شده رد و بدل می‌کنند. رودین بیرون می‌آمد. حالا به تجربه آموخته بود که مردم طبقات بالا وقتی به کسی احتیاج نداشته باشند نه‌تنها ترکش می‌کنند، بلکه اصلا دورش می‌اندازند؛ مثل دستکش بعد از رقص، مثل کاغذ شکلات و مثل بلیت لاتاری که برنده نشده باشد. (کتاب رودین – صفحه ۱۲۷)

     

     

    بله، طبیعت بسیاری چیزها را در وجود من به ودیعه گذارده است. ولی من خواهم مُرد بدون این‌که کار شایسته‌ای کرده باشم، بدون این‌که اثر نیکی از خود به‌جا گذارده باشم. تمام ثروت معنوی من بیهوده از بین می‌رود، بی‌آن‌که ثمره‌ای از آنچه کاشته‌ام برگیرم. می‌دانم که چیزی کسر دارم… ولی نمی‌توانم بگویم آن چیز چیست… قطعاً آن چیزی را کسر دارم که بدون آن نمی‌توان دل‌ها را لرزاند و قلب زن‌ها را تسخیر کرد. فرمانروایی صرف بر عقل آدم‌ها بی‌دوام و بیهوده است. (کتاب رودین – صفحه ۱۳۰)

     

    جملات معروف کتاب رودین ایوان تور گنیف

     

    بی‌‌حرکت نشسته بود. به‌نظرش می‌آمد امواجی تیره و بی‌صدا بالای سرش به هم برآمده‌اند و او در حالی‌که یخ می‌زد و بی‌حس می‌شد به ته امواج فرو می‌رفت. نخستین ناکامی و سرخوردگی برای هرکس دشوار است؛ ولی برای روح‌های صدیقی که نمی‌خواهند خود را فریب دهند و با سبکسری و مبالغه بیگانه‌اند تقریباً تحمل‌ناپذیر است. (کتاب رودین – صفحه ۱۳۲)

     

     

    همیشه هم اشک‌ها مایه‌ی خیر نمی‌شوند. آن‌ها وقتی شفابخش و سرورانگیزند که قبل از فروریختن مدت زیادی در سینه بجوشند و سپس فرو ریزند. اول بسیار شدیدند، ولی رفته‌رفته آرام‌تر و شیرین‌تر می‌شوند و خستگی گنگ و ملال‌آور ما را می‌زدایند… ولی هستند اشک‌هایی که سردند، اشک‌هایی که با خسّت فرومی‌ریزند و قطره‌قطره مثل بار گرانی بی‌حرکت بر قلب سنگینی می‌کنند و از دل به بیرون می‌تراوند، بی‌آن‌که نشاطی ببخشند یا تسکین بدهند. این‌ها اشک‌های نیازند. کسی که آن‌ها را فرو نریخته بدبخت نبوده است. (کتاب رودین – صفحه ۱۳۲)

     

     

    همه‌ی ما فوق‌العاده و به‌طور غیر قابل تحملی حسابگر، بی‌اعتنا و بی‌حال شده‌ایم؛ خواب‌رفته و یخ زده‌ایم. اگر کسی برای لحظه‌ای هم شده ما را تکان بدهد و گرم کند، باید از او سپاسگزار باشیم! (کتاب رودین – صفحه ۱۴۳)

     

     

    رودین با تلخ‌خند محزونی گفت: «من قاصدک به دنیا آمده‌ام، نمی‌توانم یک‌جا بمانم.» (کتاب رودین – صفحه ۱۶۴)

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان رودین ایوان  تور گنیف

     

    شعر دلم برای باغچه می سوزد فروغ فرخزاد

     

    شعر کسی که مثل هیچ کس نیست فروغ فرخزاد

     

    شعر بعد از تو فروغ فرخزاد

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»