چو دلها را بتان کاشانه کردند

چو دلها را بتان کاشانه کردند

  • شعر چو دلها را بتان کاشانه کردند _ ادیب الممالک 

    تضمین غزل زمان آقای سفیرالعارفین در مدح جلال الدین محمد مجدالاشراف

     

    چو دلها را بتان کاشانه کردند

    در اشگ از بصرها دانه کردند

     

    سر زلف پریشان شانه کردند

    زمان را در جهان افسانه کردند

     

    مکان او را در این ویرانه کردند

    چو سامانش ز هستی گشت مختل

     

    غمش بر عیش و شادی شد مبدل

    سر و کارش به مستی شد محول

     

    می لاتقنطوا از روز اول

    بکامش ریخته مستانه کردند

     

    چو از نامحرمانش دور دیدند

    سرش از عشق حق پرشور دیدند

     

    تنش از جان و دل پرنور دیدند

    سراپای وجودش عور دیدند

     

    لباس هستیش شاهانه کردند

    طلب کاران به همت پا فشردند

     

    خداوندان ره رحمت سپردند

    گدائی را به عرش از فرش بردند

     

    زمان را از سگان خود شمردند

    کریمان همت مردانه کردند

     

    چو شد سرمست جام ارغوانی

    ز الفاظ و کنایات و معانی

     

    نماندش هیچ جز سبع المثانی

    ز عشق آن جمال شعشعانی

     

    سویدای دلش را خانه کردند

    بتی جا داد در بزم وصالش

     

    که عالم مات و حیران از جمالش

    هویدا نام پاکش از خصالش

     

    جلال الدین محمد کز جلالش

    هزاران کس چو من دیوانه کردند

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    قالب شعر: مسمط

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    چو دلها را بتان کاشانه کردند

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «برخیز شتربانا بربند کجاوه کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخاست آوای چکاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «دین در کنفش رخت کشیده است و غنوده است قهرش سر بی‌دینان با تیغ دروده است تا تیرگی از آینه ملک زدوده است وز صارم دین شسته و پرداخته زنگار» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر تضمین غزل زمان آقای سفیرالعارفین در مدح جلال الدین محمد مجدالاشراف ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تضمین غزل زمان آقای سفیرالعارفین در مدح جلال الدین محمد مجدالاشراف ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *