چرا نیما را شاعر «آی آدم ها» می نامند؟

چرا نیما را شاعر «آی آدم ها» می نامند؟

  • چرا نیما را شاعر «آی آدم ها» می نامند؟

    مقدمه طرح یک سؤال و یک فرضیه
    اگر واقعیت وجود شعر معاصر را به عنوان شعری صاحب هویت، سبک و قابلیت پیروی و تداوم قبول داشته باشیم بیشک این استقلال و هویت تا حد زیادی مرهون و مربوط به نظام صوری تازه و بدیع آن است. بدیهی است که اگر از بداعت نام برده می شود، منظور طرح ساختمانی است که علاوه بر دوری از محدودیت قالبهای شعر کلاسیک در بردارندۀ امکانات تازه و بیشتری است که آزادی گویندگان را بیشتر و تأمل خوانندگان را عمیق تر میکند هیچ ،هنری صرفاً به خاطر نوبودن، ارزش و قابلیت تداوم و پیروی را پیدا نخواهد کرد؛ مگر آن که آن بداعت موجد امکانات و ارزش بیشتر و تازه تری گردد نظام صوری پیشنهادی ،نیما تنها فرمی متفاوت با ساختار شعر کلاسیک از منظر کوتاهی و بلندی مصراع و موسیقی وزن و قافیه نیست؛ بلکه به کارگیری ترفندها و امکانات صوری بیشتر در ساختمان شعر معاصر است. یکی از بهترین شعرهای نیما که با این نظام صوری ،ابداعی مطابقت کامل دارد، شعر آی آدم ها» است. از قضا بسیاری از علاقه مندان شعر معاصر نیما را به عنوان شاعر «آی آدمها میشناسند سؤال این است که در معنا و یا صورت شعر «آی آدمها» چه رازی نهفته است، که با وجود شعرهایی چون تو را من چشم در راهم هست شب «قایق»، «خانه ام ابری است و «مهتاب» این شعر به چنین شهرت و مقبولیتی دست یافته است؟ پیام شعر «آی آدمها چیزی غیر از پیام خانواده سرباز»، «محبس»، «مادری و پسری»، «کار» شب پا»، «مهتاب»، «قایق»، کک کی و دیگر شعرهای اجتماعی نیما نیست، پس راز برجستگی و محبوبیت و اهمیت این شعر میباید در جای دیگری باشد. نیما خود در یکی از نامه هایش آورده است قدما برای ما به منزله پایه و ریشه اند. حکم معدنهای سر به مهر را دارند با مواد خامی که به ما میرسانند و به ما کمک می کنند؛ جز این که ساختمان به دست خود ماست نیمایوشیج، ۱۴۰:۱۳۶۸) این گفته نیما، سخنی دقیق است به پیروی از اظهارات و نظریه نیما در کتابهایی چون، ارزش احساسات حرفهای همسایه و نامه ها میتوان گفت راز ماندگاری و برجستگی شعر «آی آدمها» در قابلیتهای صوری یا به قول خود نیما، در ساختمان آن است؛ چرا که پیام و محتوای این شعر پیامی تکراری و بسیار آشناست. بنابراین درک علت برجستگی و اهمیت این ،شعر تا جایی که نیما را شاعر «آی آدمها» بدانند، در گرو درک ظرافت و دقایق صوری این شعر است. کولریج «ضمن جدا کردن شعر از ادبیات تخیلی، به طور کلی لذت را که ناشی از صورت بیان است، اصل و هدف مستقیم شعر میداند پورنامداریان ۱۳۸۱ (۱۷) فرمالیستها بر این باورند که هدف شکل ها و صورتهای نو در شعر این نیست که محتوایی نو را بیان کنند؛ بلکه شکل نو می آید تا جانشین شکل کهنه شعر شود که دیگر ارزشها و توان زیبایی شناختی خود را از دست داده است 43 1981 Erlich) محتوا، خاص زمان یا مکان یا سبک خاصی نیست یک محتوا را میتوان از آغاز پیدایش شعر فارسی تا اکنون که این مقاله نوشته میشود ردیابی .کرد بازتاب مسائل اجتماعی را میتوان در دیوانهای شعرای کلاسیک – ناصر خسرو، سنایی و … به شکلهای مختلف یافت. آنچه اهمیت دارد، شیوه بیان و قالب بیان این مفاهیم است با این ،مقدمه می توان گفت که محتوای این مقاله بر این پیش فرض استوار است که اهمیت برجستگی و ماندگاری شعر «آی آدم ها در حافظه طیف گسترده ای از خوانندگان و منتقدان شعر معاصر ـ تا جایی که نیما را شاعر آی آدمها بدانند – مدیون نظام صوری و قابلیت های ساختاری و
    هماهنگی و سازگاری این ساختار با پیام شعر است نه صرفاً محتوای اجتماعی آن.

    نویسندگان: تقی پورنامداریان، مجید بیرانودی

    چرا نیما را شاعر «آی آدم ها» می نامند؟

    فرم در برابر معنا
    اغلب بر این باورند که «فرم به عنوان یک مفهوم در برابر آن چیزی است، که از آن به محتوا یا معنا تعبیر می.شود از این فرض چنین استنباط میشود که شعر مانند کوزه است، که هیئت و شکل خارجی آن در بردارنده چیزی است که آن چیز می توانست در یک ظرف مثلاً یک پارچ یا یک استکان هم باشد. بر اساس این فرض فرم اهمیتی ،کمتر از آنچه که به معنا تعبیر میشود خواهد داشت. با آنچه در مقدمه آمد و آنچه که بعد از این خواهد ،آمد میتوان گفت که این فرض – برتری اهمیت محتوا بر فرم – پذیرفتنی نیست. اگر فرم یک شعر آن نظام کلی و یکپارچه است، که خواننده را به شعر متصل می کند، پس دیگر درون و بیرون یا همان معنا و فرم برای یک شعر، وجود نخواهد داشت. هر جزئی از اجزاء ساختمان به عنوان بخشی از یک الگوی فراگیر که ادراک میشود کار کرد دارد براهنی به این پیوند فرم و محتوا توجه داشته است. او می گوید: «فرم، حالت گریز را از محتوای شعر میگیرد و آن را در برابر خواننده نگه میدارد تا او در لذت و هوشیاری تمام به تماشای جلوه های توأم فرم و محتوا بنشیند. فرم به یک معنا؛ یعنی خاصیتی ایستا دادن به چیزی که میخواهد بگریزد. فرم یعنی ایستا دیدن و در برابر بینش انسان جلوه های محتوا را نگه داشتن و آنها را به صورت چیزهای پایدار دائمی و ایستا دیدن براهنی، ۱۳۷۱، ج ۱: ۳۶۹) پس باید گفت فرم و محتوا از یکدیگر جدایی ناپذیرند. فرم همان معنای شعر است و معنا همان فرم فرم در ارائه معنا و محتوا نقش مهمی دارد. فرم قرینه محتواست. محتوا هنگام عبور از شکل چنان متحول میشود که دیگر پس از عبور، تشخیص هویت محتوا غیر ممکن است براهنی (۱۳۶۴، ج ۱ (۶۷). تأکید بر نظام صوری و تکنیک های ساختاری شعر معاصر به معنای حذف یا نادیده انگاشتن محتوا نیست؛

    بلکه هدف تأکید بر یافتن معیارهای ارزیابی و درک بهتر شعر از منظر عینیت است. بند تو کروچه نیز بر جدایی ناپذیری صورت و معنا تأکید میکند و معتقد است که در حقیقت، زیباشناسی همان علم فرم و صورت است در نزد وی فرم و صورت عبارت است از شهود هنری ،کروچه ۱۳۴۴ ،۸۹ با این تعاریف باید گفت که شعر آی آدم ها مصداق دقیق این سخن است مناسبات و امکانات زبانی و نظام صوری به کار گرفته در کلیت این شعر باعث شده است محتوا به صورت عینی بر خواننده تحمیل شود و خواننده نیز تسلیم تجسم عینی محتوا یعنی تجربۀ ملموس و عامیانه فردی در حال غرق شدن شود. در شعر آی آدمها آشناترین پیام برای طیف گسترده ای از مردم درآشناترین و متداولترین زبان و محسوس ترین و ملموس ترین تصویر نموده شده است و اساس این کار بر یک عادت و یک خلاف عادت و ترکیب آن دو، نهاده شده است و این نکته بخصوص در برجسته ترین جزء شعر که به تکرار در شعر عنوان می شود؛ یعنی آی آدمها استوار است بی گمان اگر نیما به جای عنصر زبانی «آی آدم ها» «ای انسانها» و یا «ای مردمان را به کار می برد بسیاری از تأثیر و زیبایی شعر از بین میرفت چرا که آی آدمها علاوه بر فراهم آوردن امکانات بیشتر ساختاری، عامیانه ترین عنصری است که همۀ مردم را برای خواندن شعر دعوت می کند؛ اما «ای انسانها» و «ای مردمان عناصر زبانی خاصی هستند که خاصیت و وجه ادبی آنها بیشتر از وجه عامیانه آنهاست از این رو قدرت تأثیر گذاری و انگیزش آنها نیز برای قشر عام جامعه کمتر است طیف گسترده ای از خوانندگان این شعر آنهایی هستند، که خواسته یا ناخواسته مسحور و مجذوب عنوان ساده و صمیمی این شعر شده اند. آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
    یک نفر در آب دارد میسپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند.
    روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.

    آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
    آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را
    تا توانایی بهتر را پدید ،آرید آن زمان که تنگ میبندید
    بر کمرهاتان کمربند / در چه هنگامی بگویم من؟
    یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
    آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
    نان به سفره، جامه تان بر تن / یک نفر در آب میخواند شما را.
    موج سنگین را به دست خسته می کوبد
    باز میدارد دهان با چشم از وحشت دریده / سایه هاتان را ز راه دور دیده
    آب را بلعیده در گور کبود و هر زمان بی تابیش افزون
    می کند زین آبها بیرون / گاه سر، گه پا
    آی آدمها!
    او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
    میزند فریاد و امید کمک دارد
    آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
    موج می کوبد به روی ساحل خاموش
    پخش میگردد، چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
    می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می آید.
    آی آدمها….
    و صدای باد هر دم دل گزاتر در صدای باد بانگ او رهاتر
    از میان آبهای دور و نزدیک باز در گوش این نداها

    آی آدمها….
    با نگاهی اجمالی به نظام صوری این ،شعر میتوان ،دریافت که شعر به گونه ای خاص و تازه در نقاط حساس آغاز و پایان به وسیله تکرار عنصر زبانی «آی آدمها»، استقلال یافته است خوانندگان همواره دو نقطه حساس یعنی آغاز و پایان هر شعری را نسبت به دیگر اجزای آن ،شعر راحت تر به خاطر و حافظه میسپارند. اتفاقی نیست، که در بسیاری از شعرهای آزاد نیما مصراع ،آغازین مصراع پایانی نیز هست. این مصراع مکرر با هدف اسکلت بندی و استخوان بندی ساختمان شعر، طراحی شده است آندره لویس معتقد است که «هر فرمی برخاسته از چیزی است که آمادگی ذهنی (mental disposition) نامیده میشود؛ یک چارچوب ذهنی خاص، با مقتضیاتی معین که اگر تجسد زبانی بیابد به یک ساختار صوری خاص می انجامد اسکولز، (۱۳۷۳ (۷۰ این آمادگی ذهنی که آندره لویس از آن نام میبرد، درست کار کرد و نقشی همچون مصراع آی آدمها در شعر نیما را دارد. در حقیقت این مصراع برجسته و مکرر و مؤکد نشان دهنده درگیری نخستین ذهن نیما با موضوع شعر است و پاره های زبانی ،بعدی نمودار تجسّد این مصراع هستند. به این دلیل، همین مصراع مکرر مرکزیت مییابد به طوری که حذف و نادیده گرفتن این مصراع از ساختار لزوم ارزش و اهمیت وجودی آن را بیشتر نشان میدهد؛ چراکه با نادیده گرفتن این مصراع شعر به صورت محسوسی با افت معنایی و ساختاری مواجه می شود. جان یک تأکید فراوان دارد که کشف تضاد مرکزی و محور فکری هر شعری، خصوصاً شعرهای کوتاه و غنایی حاصل تمرکز بر مصراع اول و آخر و درک دقیق آنها است (4 : 1999 ,peck) به عبارت دیگر باید ،دید شعر با چه مصراعی شروع می شود و با چه مصراعی بسته میشود. در این ،شعر مصراع «آی آدم ها» خطابی عمومی است که گسترۀ مخاطبان شعر را وسعت میبخشد آی آدمها از آنجا که گویی ترجمه خطاب «یا ایها الناس» در قرآن است شعر را از تعلق به زمان و مکانی خاص رها می سازد؛ چرا که همۀ انسانها را در هر زمان و هر مکانی مخاطب قرار داده است. هر خواننده ای خود را مخاطب این شعر میداند و به سرعت تحت تأثیر شعر قرار میگیرد. بیشتر خوانندگان میدانند که جاذبه و قابلیت تأثیر گذاری فراوانی در این شعر هست؛ ولی اغلب به راز این جذابیت و قابلیت پی نبرده اند شعر با خطاب «آی آدمها»، همه را بدون استثنا دعوت به دستگیری می.کند این خطاب در ضمن بر انسان بودن مخاطبان نیز انگشت میگذارد و از آنان انتظار دستگیری دارد در طول شعر یک ایهام ظریف که آمیزه ای از طنز و تضاد است خواننده را بدون آن که متوجه باشد، همراهی می کند؛ مخاطبان خطاب «آی آدم ها» اگر انسان باشند نباید هنگام غرق شدن دیگران، در ساحل نشسته شاد و خندان باشند و یا بر ساحل بساط دلگشا داشته باشند و یا مخصوصاً روی ساحل آرام در کار تماشا .باشند در حقیقت منظور نیما از «آی آدم ها»، «آی آدم نماها است. کل شعر این استنباط طنز آمیز را، بی آن که در دام مبتذل عادت و صراحت فرو لغزد دنبال میکند؛ چرا که نمیشود کسانی را که شاهد غرق شدن آدمی هستند و در عین حال شاد و خندان به عیش و عشرت مشغولند، آی آدم ها» خطاب کرد.
    اکنون کوشش می کنیم تا دیگر ویژگیها و قابلیتهای ساختاری شعر «آی آدمها»
    را از نظرگاهی فرمالیستی تحلیل کنیم.

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی

    نقد شعر نیما یوشیج

    اشعار نیما یوشیج

    الف) «آی آدمها»، عنصر مسلط بر ساختمان شعر

    «عنصر مسلط کلید بوطیقای فرمالیستی .است یاکوبسن این اصطلاح را چنین تعریف میکند جزء تمرکز دهنده به یک اثر هنری؛ این جزء بر اجزاء دیگر فرمان میراند؛ آنها را تعیین می کند؛ متحولشان می کند و در نهایت این «عنصر مسلط» است که یکپارچگی ساختار را تضمین میکند 198825 ,Jakobson) در شعر آی آدمها کارکرد عنصر زبانی آی آدمها با تعریف یاکوبسن از «عنصر مسلط»، مطابقت دارد. عنصر زبانی «آی آدمها نقش مرکز و کانون شعر را ایفا می کند. دیگر عناصر ،زبانی طوری چیده شده اند که رنگ و هویت وجودی خود را از این مصراع می گیرند و از طرف دیگر در جهت پر رنگ کردن خطاب آی آدمها» نیز مؤثرند. این عناصر از یک طرف معنا و هویت واژگانی و معنایی خود را از «آی آدمها» می گیرند و از طرف دیگر به این عنصر زبانی حاکمیت می بخشند. شکل آوایی مصراع آدم ها طوری طرح شده است که کانون عاطفه و احساس باشد و در بالاترین درجه، حالت و لحن مغموم همراه با اعتراض شاعر را بیان کند حضور سه مصوت بلند، در این عنصر زبانی به بهترین وجهی استغاثه و درخواست شاعر را به نمایش می گذارد. شعر با حضور و تکرار آی آدمها در محور عمودی ساختار شعر کل شعر را در هاله ای از اندوه و طنز و تعریض فرو برده است عناصر زبانی همه رو به سوی این عنصر مسلط دارند و طوری چیده شده اند که ملاک ارزش گذاری آنها در نزدیکی و حمایت از ایده و لحن آی آدمها است. صفات در این شعر نیز به طرز دقیقی رابطه خود را با عنصر «آی آدمها از طریق لحن حفظ کرده اند. صفات تیره، تند، سنگین، خسته، دریده، کبود ،کهنه ،خاموش ،مدهوش دلگزا رها که همگی متوجه فرد در حال غرق شدن هستند معنا و لحن مغموم خود را از عنصر زبانی «آی آدمها» به عاریت گرفته اند. در نهایت باید گفت یافت صدایی خاص و لحن مغموم ناشی از بسامد بالای مصوتهای بلند ۲۳۵) بار تکرار تصویرپردازی شخص در حال غرق و نشستن گروهی آسوده در ساحل آرایش سمبلهای «ساحل»، «دریا»، «موج»، «باد» و تکرار آنها تحت تأثیر حضور عنصر زبانی آی آدمها نشان دهنده این حقیقت است که این مصراع به عنوان عنصر مسلط یگانگی و یکپارچگی و سامان کلی این شعر را هدایت می کند.

    ب) تکرار آی آدمها عامل وحدت اندیشه و احساس

    ضمن تأکید بر ضرورت عنصر خیال در خلق ،شعر عنصر عاطفه و احساس نیز لازمه یک شعر خوب است شعر آی آدمها نمونه موفق شعری است که در آن عناصر خیال عاطفه و اندیشه به بهترین شیوه ممکن در هم تنیده شده است. شفیعی کدکنی بر این باور است که تجربه ،شعری حاصل ،عاطفه ،اندیشه و خیال است و بدون خیال و نیروی آن هیچ کدام از آن دو عنصر قبلی نمیتوانند سازنده شعر به معنای واقعی کلمه باشند» شفیعی کدکنی (۱۳۷۲ (۲۴. او همان جا از قول راسکین میگوید «شعر، اقتراح خیال است عواطف ارجمند راه نظام صوری شعر آی آدم ها» با تأکید و دقت بر حضور آی آدمها باعث به وجود آمدن کانون عاطفی شده است. از نظر یاکوبسن، یکی از کارکردهای شش گانه ،زبان با توجه به اجزاء تشکیل دهنده یک ارتباط کلامی، نقش عاطفی است مقدادی ۱۳۷۸ (۶۱۶ در این شعر «آی آدمها» برای تقویت عاطفه و مآلاً تأثیر گذاری شعر را به چیزی متفاوت و متعالی بدل کرده است. یاکوبسن خاطر نشان کرده است که کار کرد و لایه عاطفی زبان صرفاً در حروف ندا تظاهر می یابد. حروف ،ندا، نحوه عملی متفاوت با زبان ارجاعی دارند و این هم به دلیل الگوی آوایی آنهاست و هم به دلیل نقش نحوی شان فالر) و دیگران، ۱۳۸۱: ۷۴). کار کرد عاطفی که در مصراع آی آدمها آمده است کم و بیش چاشنی سطوح آوایی، دستوری و واژگانی کل شعر شده است یاکوبسن اضافه میکند که «اگر زبان را از دیدگاه اطلاعاتی که منتقل میکند مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، جنبه ادراکی و احساسی و عاطفی زبان را نادیده گرفته و زبان را فقط در مفهوم ابزاری آن محدود کرده ایم» (114: 1985 ,Jakobson) به این ترتیب باید گفت نقش عاطفی شعر بر دوش مصراع آی آدمها .است تکرار آی آدمها در فواصل متعدد باعث شده است تا عاطفه یکنواخت و یکدستی بر کل ساختمان ،شعر عرضه شود. این عاطفه همواره از آغاز تا پایان خواننده را با خود و با شعر همراه و همدل می.کند. در حقیقت وحدت اندیشه با احساس و عاطفه همان قدر که باعث انس و صمیمیت» متقابل مخاطب و شعر میشود، همان قدر باعث دور شدن شعر از مصنوع شدن» می گردد. تی. اس. اليوت شعری را مصنوع میداند که گسستگی معنا و عاطفه ( disassociation of sensibility) در آن آشکار باشد و خرد و احساس هر کدام به راهی جداگانه رفته باشند (الیوت (۱۳۷۵) (۷۲) نتیجه این که صمیمیت و دور شدن از تصنع» تا حد زیادی مدیون وحدت اندیشه و عاطفه نشئت گرفته از زبان و به عبارتی دقیق تر، در این شعر، تکرار «آی آدمها» است.

    ج) تکرار «آی آدمها» و توازن نحوی

    کار اصلی ،نحو برقراری رابطه ای در میان اجزای تشکیل دهنده جمله است، به طوری که آن جمله برای اهل زبان و مخاطب پذیرفتنی و قابل فهم باشد؛ اما نحو، به خصوص در متون ادبی و شعر علاوه بر هماهنگی با دستور، نقش سبکی نیز دارد و معنی و تأثیر و تأکید خاصی را انتقال میدهد یکی از مواردی که نویسنده، به گونه ای خاص و برای بیان معنی و تأثیری خاص از نحو استفاده می کند، نوشتن جملات متوازن است. توازن به عنوان یکی از صناعات ادبی در ساختمان یک شعر، مبتنی بر این اصل است که اجزاء جمله یا جملات کامل که دارای ارزش برابرند، با صورت نحوی مشابه بیان میشوند. مصراع آی آدمها جمعاً شش مرتبه در ساختمان این شعر تکرار شده است که سه مرتبه به صورت مستقل و سه مرتبه دیگر جزئی نحوی از سه مصراع
    است که هر سه از توازن نحوی برخوردارند.
    آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
    آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!

    آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
    این گونه صورتهای نحوی تقریباً مشابه نوعی نظم و ریتم در متن و ساختمان صوری شعر ایجاد کرده اند که علاوه بر تقویت هارمونی ،شعر ،اندیشه شاعر را به نحو مؤثرتر و دقیق تری به خواننده منتقل می.کند. این صورت نحوی متوازن نشان دهنده این حقیقت است که شاعر بر عقیده خود ثابت قدم و استوار است. همچنین عبارات متوازن، وضوح اندیشۀ نهفته در بطن زبان را افزایش میدهد و باعث میشود، خواننده این عبارت را بهتر درک کند و به خاطر بسپارد در اجزای متوازن ممکن است دو یا چند کلمه دارای نقش دستوری مشابه یا دو یا چند گروه بند یا جمله دارای ساختار نحوی یکسان باشند یاکوبسن گفته است که در هر الگوی متوازن، باید ضریبی از تشابه و ضریبی از تباین وجود داشته باشد. به عبارت ساده تر، بخشی از یک الگوی متوازن، باید متشابه و بخشی دیگر متباین باشد و اگر میان دو ساخت متوازن، ضریبی از تباین وجود نداشته باشد تکرار به دست ،آمده صرفاً جنبه مکانیکی خواهد داشت و از ارزش ادبی برخوردار نخواهد بود صفوی (۱۳۸۳ (۱۵۲). در مصراع های بالا، آی آدمهای ضریب تشابه است ضریب تباین نیز یک جمله حالیه است. این گونه توازنهای نحوی حاکی از انسجام معنایی شعر است (718 :Laurence)، که در نهایت به موسیقیایی بودن و غنای آهنگ در زبان شعر نیز کمک می کند. میتوان تحت تأثیر الگوی توازن ناشی از تکرار آی آدمها چهار ویژگی زیر را برای این شعر برشمرد.
    خوشایندی و فراهم آوردن یک خط صوتی برای گوش خواننده تأکید و تکیه بر الگوی تکرار شده در سیستم و نظام زبانی شعر حمایت از یکپارچگی ساختار ،شعر به عبارت دیگر ساختار بخشی به شعر فراهم کردن انسجام معنایی با تأکید بر هسته اصلی پیام و عقیده شاعر

    د )تکرار «آی آدمها و واسازی ساختار

    تکرار «آی آدمها باعث شده است تا ایستگاههایی در خط روایی شعر به وجود آید. این ایستگاههای ،توقف توانایی ذهنی خواننده را برای حفظ کردن شعر، افزایش میدهند؛ چرا که تکرار «آی آدمها به منزله توقفگاهی است، برای استراحت و آمادگی ذهنی جهت خواندن پاره دیگر شعر این تکنیک خواننده ای را که توانایی حفظ کل شعر را ندارد، مدد میرساند تا حداقل، بندی از شعر را به خاطر بسپارد. ادگار الن پو می گوید صحیح آن است که شعر بر نقاط کانونی و بر مراکز شوق و علاقه معین، تمرکز یابد. وقتی که خواندن اثری قابل توجه را به پایان میبریم و یا پس از مدت زمانی آن را به یاد میآوریم همین نقاط کانونی هستند که در وهله اول به خاطر ما می آیند گراهام هوف، ۱۳۶۵ ۳۷ در کل باید گفت ساختمان شعر «آی آدمها»، به خواننده کمک میکند تا با سهولت بیشتر و قدرت ماندگاری پایدارتری شعر را بخواند و به حافظه خود بسپارد.

    ه) تکرار «آی آدمها و تعدد مدخلها

    از دیگر کارکردهای این مصراع تعدد و تنوع بخشیدن به مدخل های شعر است. در قالبهای شعر کلاسیک، جز سرآغاز ،شعر ،شروعی دیگر متصور نیست. شعر از نقطه ای آغاز میشود و تا پایان در خدمت همان آغاز .است غایت شعر کلاسیک با احتساب آغازی خاص و مطمئن رقم خورده است که پایان پذیری آن نیز توجیه آغاز شعر است. اما در شعر معاصر با پاره پاره شدن ،ساختار مدخلهای متعدد نیز خلق می شود مدخل آغازین شعر و آی آدمها را نمیتوان تنها مدخل قطعی شعر شمرد؛ زیرا که تکرار مدخل نخستین در پایان هر بند با چند نقطه که به دنبال آن آمده است سبب می شود که خواننده بتواند خوانش را از آغاز هر بند بیآغازد و ادامه دهد. نیما با واسازی ساختمان شعر و پاره پاره کردن متن شعری و پراکندن معانی در پاره هایی جداگانه در امتداد شکافهای خلق شده توسط این مصراع مکرر، منزلت و جایگاه
    ساختمان شعر کلاسیک را به عنوان ساختمانی پذیرفته شده، نفی کرده است.

    و )تکرار «آی آدمها» و تقویت موسیقی

    نظریه پردازان صورت گرا بر موسیقی و عناصر آوایی در شعر تأکید ویژه ای دارند. از نظر آنان موسیقی ویژگی ذاتی و لازمه طبیعت شعر است. موسیقی زبان پاره ای جدایی ناپذیر از شعر است و پیوندی ذاتی با شعر دارد اهمیت موسیقی در زبان شعر به اندازه ای است که گاه میزان انسجام و ساخت شعر را با میزان برخورداری آن از موسیقی پیوند میدهند شفیعی کدکنی معتقد است انسجام و استحکام یک شعر به میزان برخورداری آن از موسیقی بستگی دارد او اضافه میکند ذهن آدمی با شنیدن یک شعر، بعد که بخواهد آن را از حفظ بخواند در بسیاری از موارد از قافیه و ردیف کمک می گیرد؛ یعنی از یادآوری کلمات هم آهنگ و هم شکل» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳ (۸۴) علاوه بر رعایت وزن عروضی ناشی از تکرار فاعلاتن» و زحافات آن طرح قافیه و ردیف، یکی از عوامل برجستگی شعر آی آدمها» به حساب می آید یوشیج ۱۳۴۶ (۲۶) در نظام صوری شعر آی آدمها؛ نیما سعی داشته است تا با تکرار مصراع «آی آدمها» در جهت نگهداری ریتم زبان و موسیقی کوشا باشد. گویی تکرار «آی آدمها» در فواصل گوناگون سطح ،شعر، بیانگر این نکته است، که شاعر تا انتهای شعر دغدغه حفظ و ابقای ریتم زبان را داشته است از این رو پافشاری در تکرار مصراع «آی آدمها»، مهیا کردن فضایی موسیقیایی را برای القای بهتر مفاهیم، توجیه می کند؛ چراکه آی آدمها شکل کامل تر یک ردیف کلاسیک است. علاوه بر این شکل غنی شده ردیف قافیه های فعلی خندانید» می دانید»، «پندارید»، «آرید» دارید» خطاب عتاب وار و مستقیم شاعر را همراه با موسیقی القا می کنند. قافیه دریده، دیده» و «افزون بیرون و همچنین پا آدمها» با توجه به مصوت بلند «آ» و کشش آن و «خاموش مدهوش با توجه به انتقال صدای صفیری و سایشی حق شناس، ۱۳۷۸: ۸۷ ) ناشی از شکستن موج بر ساحل و همچنین قافیه «دلگزا، رها» با توجه به مصوت بلند » از دیگر عوامل موسیقیایی و در نهایت جذابیت شعر است.

    تکرار «آی آدمها» و پایان پذیری خلاق

    در طول شعر آی آدمها از جزء یک مصراع ،بودن، جدا میشود و خود به استقلال در اندازه یک مصراع و حتی فراتر دست مییابد این خطاب که اکنون یک مصراع مستقل است همراه با چند نقطه پایان شعر را نیز رقم میزند. قسمتی از جاذبه و طلسم این شعر در پایان پذیری تازه آن است به این معنا که این شعر به سبب روانی بسیاری که دارد پایان ناپذیر به نظر میرسد به راستی این شعر را چگونه باید به سرانجام رساند که مثل خطاب آی آدمها بی زمان و مکان باشد؟ به نظر میرسد، هر پایانی به معنای محدود کردن شعر در مکان و زمان مشخص خواهد بود. کسی که در این شعر در حال غرق شدن است باید برای همیشه در حال غرق شدن بماند تا قدرت تأثیر گذاری شعر به قوت خود باقی بماند و شعر به زندگی همیشگی خود ادامه دهد. نیما شعر را با خطاب آی آدمها و چند نقطه به دنبال آن میبندد تا بن مایه آن را در ذهن خواننده تداوم بخشد و خواننده احساس کند درون مایه شعر متعلق به امروز و دیروز نیست؛ بلکه طنینی مکرر است در گسترۀ همۀ تاریخ بشری. در این گونه اشعار، پایان شعر، به جای این که تأکیدی بر باور و عقیده خواننده باشد، درست برعکس شعر کلاسیک، پنجره ای است باز از پرسش تردید و تلقین ابهام در مقابل ذهن خواننده این قابلیت های صوری در پایان پذیری ،اشعار بازگشایی فضایی نامتناهی است که خواننده را به بازنگری و بازخوانی مکرر شعر وادار میکند؛ چراکه غایت شعر باید متناسب با تنه اصلی شعر باشد و این ضرورت بازخوانی شعر را نشان میدهد. شعرهایی که پایان پذیری آنها قطعی است به مخاطب خود نوعی آسایش و آرامش ناشی از اتمام را انتقال می دهد که چندان پایدار نیست و زود از ذهن پاک میشود و بالعکس شعرهایی که پایان باز و رها شده ای دارند خواننده را به جدال با ذهن خود، برای دستیابی به معنای نهایی شعر وا میدارند؛ معنایی که تأکیدی بر باور خواننده از کلیت شعر باشد. در حقیقت این شعر از خواننده و قضاوت ذهنی او برای تکمیل خود مدد می طلبد. رهایی غایت این شعر علاوه بر تقویت تأویل پذیری شعر، برگیرایی و توان نفوذ آن افزوده است.

    نتیجه گیری

    تا اینجا مشخص شد که شعر با ترفندها و تنظیمات ،ساختاری میتواند کنجکاوی و درک خواننده را به طور فعال درگیر کند خواننده شعر کلاسیک اغلب، ساختمان شعر را بنابر عادت با انتظارات ساختاری خود قرین میداند؛ اما شعر معاصر انتظارات ساختاری او را برهم میزند. ساختمان شعر معاصر ممکن است، خواننده خو گرفته با شعر کلاسیک را با تنش و شوک حاصل از بداعت ساختاری مواجه کند. ساختمان شعر «آی آدمها ممکن است متکی بر تناقض و ناموزونیهای اولیه به نظر برسد. هدف محکوم کردن یا تخطئه کردن چنین فرمهای شعری نیست؛ بلکه هدف درک این نکته است که این گونه شعرها هنوز در ما انتظارات ساختاری متوالی ایجاد میکنند. شاید خواننده ای در نگاه نخست این سؤال را مطرح ،کند، که این همه تکرار «آی آدم ها» و سه نقطه بعد از آن چیست؟ شاید هم بسیاری از خوانندگان از تکرار – انواع آن در شعر معاصر ـ احساس ملال کنند. ولی حقیقت این است که اگر ما انتظارات ساختاری خود را از یک شعر به ظاهر ناموزون، تنظیم کنیم؛ به ،یقین بیشتر از آنچه که انتظارات ساختاری ما را به سادگی برآورده می کند، می توانیم با آن رابطه برقرار کنیم شعر کلاسیک به واسطه فرم خاص خود، با تکرار وزنها و افاعیل مشخص و قید تساوی مصراع و استاندارد قافیه و تکرار

    ردیف، انتظارات فرمال خواننده را برهم نمیزند و در نتیجه کنجکاوی های ساختمانی نیز به حداقل می رسند؛ اما در شعر معاصر ظرفیتهای بیشتری برای تعلیق و تعویق و درهم ریختن انتظارات ساختاری مخاطب وجود دارد باید گفت حد و مرزی برای شگردها و تنظیمات فرمالیستی در ساختمان شعر معاصر متصور نیست. اگر خواننده خود را مهیای کشف انواع اشارتهای کمتر آشنا در ساختمان شعر معاصر کند، تنها در این صورت است که قطعاً به لذتى مضاعف و حقیقی تر از شعر دست می یابد. سرانجام باید بدانیم که هر اثر هنری چه شعر چه دیگر انواع هنری، هنگامی صاحب سبک جدید میشوند که بتوانند قراردادهای جدید را در نظام صوری خود به کار گیرند. شعر نو به دلیل امتناع از پیروی از قراردادهای کلاسیک، مشکل به نظر می رسد؛ ولی توجه عمیق تر نشان میدهد که آثار ،غیر متعارف قواعد خاص خود را دارند و ساختمان غیر مرسومی را خلق میکنند که میتوانیم برای شناخت آنها، تلاش کنیم. ساختارهای ظاهراً نامتعارف ممکن ،است، خود تبدیل به سرمشق یا قراردادها و الگوهایی جدید شوند که قابلیت تداوم و پیروی از آنها اجتناب ناپذیر باشد؛ چنان که شعر معاصر با نیما و نظریه ادبی او شروع شد و تداوم آن به وسیله شاعرانی چون ،اخوان ،فروغ ،سپهری، شاملو و… تضمین شد.

    منابع

    اسکولز، رابرت. (۱۳۷۳) ساختار گرایی در ادبیات ترجمه فرزانه طاهری، تهران: آگه، چ دوم.
    اليوت تی اس (۱۳۷۵) نقد ادبی ترجمه و تألیف سید محمد دامادی، تهران: علمی.
    براهنی، رضا (۱۳۷۱) طلا در مس در شعر و شاعری) ۳ جلد. تهران: ناشر نویسنده.
    .———– (۱۳۶۴). کیمیا و خاک تهران: مرغ آمین
    پورنامداریان، تقی. (۱۳۸۱) سفر در مه (تأملی در شعر شاملو)، تهران: نگاه، چ دوم.

    حق شناس، علی محمد (۱۳۷۸) آوا شناسی تهران آگه چ ششم.
    شفیعی کدکنی، محمدرضا. (۱۳۷۳). موسیقی شعر تهران آگاه چ چهارم
    – ————–(۱۳۷۲) صور خیال در شعر فارسی تهران آگاه، چ پنجم
    صفوی، کورش (۱۳۸۳) از زبان شناسی به ادبیات جلد اول تهران سوره مهر، چ دوم
    فالر و دیگران (۱۳۸۱) زبان شناسی و نقد ادبی ترجمه پاینده و خوزان تهران نی، چ دوم.
    فرخزاد، فروغ (۱۳۷۹) دیوان اشعار، تهران: مروارید. چ هفتم
    کروچه، بندتو. (۱۳۴۴) کلیات زیبایی شناسی ترجمه فؤاد روحانی تهران بنگاه ترجمه و نشر
    کتاب.
    مقدادی، بهرام (۱۳۷۸) فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، تهران: فکر روز.
    هوف، گراهام (۱۳۶۵) گفتاری در نقد ترجمه نسرین پروینی، تهران: امیر کبیر.
    یوشیج، نیما (۱۳۶۸) مجموعه کامل نامه ها به کوشش سیروس طاهباز تهران دفترهای
    زمانه
    ——– (۱۳۷۱). مجموعه کامل اشعار به کوشش سیروس طاهباز تهران آگاه ه، چ دوم. ..

    ———-(۱۳۴۶) زندگی و آثار نیما به کوشش ابوالقاسم جنتی عطایی، تهران: صفیعلیشاه.

    Abrams, M. H. (1999). A Dictionary of Literary Terms. Press Boston, 7th edition.-
    Erlich, Victor. (1981). Formalism: History Doctrine. Yale university.-
    Jakobson, Roman (1985). Selected Writing. Edited by Stephen Rudy. New York,- Amsterdam: Mouton, Vol, VII.
    .(1988). “The Dominant “, in Newton, K. M (ed. ) Twentieth century Literary Theory. London: Macmillan. Laurence, Perrine. Poetry: Element of poetry. Southerm Methodist University.
    Peck, John. (1999). Study a Poet. Macmillan press. 3th Reprinted.-

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *